گوی

گوی

تو در میدان و من چون گوی در ذوق سر اندازی
تو شوق گوی بازی داری و من شوق سر بازی

 

1.
دلیل اینکه در وبلاگ آقای قنادیان این مطالب را نمی نویسم، صرفا به این جهت است که اولا مطالب ذیل چند پست است و ثانیا چون نظرات طولانی می شود گاهی کسی حوصله خواندنش را پیدا نمی کند و ثالثا بقیه ای که در جریان ماجرا نیستند و اینجا را دنبال می کنند هم مطلبم را بخوانند. همین. گفتم اول از همه این مطلب را توضیح بدهم که سوء برداشتی درست نشود.

 

2.
اولین نکته در مورد آماری ست که ایشان در ششمین پست تلخ و گزنده ارائه می دهند. جمعیت 157 هزار نفری شاغل در دستگاه های دولتی. راستش این عدد برای من به شدت قابل تردید است. چرا؟! چون اولا آماری رسمی از کل طلاب وجود ندارد. بنا به دلایل مختلف. ثانیا آمارهایی که به گوش من رسیده، از منابع مثلا دخیل در کار، چیزی حوالی 200 هزار طلبه در ایران و عراق و ... بوده است. اگر درست در خاطرم مانده باشد. این آمار را هم به دلیل تعداد مسجد های خالی به گوشم رسید که می خواستند بگویند اگر بنا باشد هر روحانی یک مسجد را در دست بگیرد، فلان مقدار روحانی باز هم کم می آید. حالا اگر عددش درست توی ذهنم مانده باشد. و این تعداد طلبه ای که گفتم، اگر اشتباه نکنم کسانی از جمله محمود صادقی، محسن برهانی، محمد علی زم (پدر روح الله زم) و خیلی های دیگر را هم شامل می شود! ثالثا اضافه کنید این صحبت مسئول مرکز خدمات حوزه های علمیه را. اگر قبول بکنیم 157 هزار طلبه در دولت استخدام هستند و بعد صحبت مسئول مرکز خدمات را قبول کنیم، یعنی ما چیزی حدود یک میلیون و نیم حداقل طلبه خواهیم داشت در کشور! برای ساده سازی این عدد باید بگویم که یعنی از هر 80 نفر، یک نفر طلبه باشد! 
حالا نه اینکه بخواهم بگویم این عدد اشتباه است قطعا ولی نگاه اولیه من به این عدد، خیلی تردید آمیز است. 157 هزار نفر نیروی رسمی خیلی عدد بزرگی است! خیلی...

 

3.
مسئله بعدی در مورد آمار 95 درصدی استخدام سفارشی است. راستش من خیلی متوجه نشدم چرا نود درصد نه! و چرا مثلا 85 درصد نه! یک دفعه نود و پنج درصد استخدام سفارشی. احتمالا مسئله ایشان رساندن کثرت این اتفاق بوده است. یعنی خیلی ها بدون هیچ ضابطه ای استخدام شده اند. مثلا استاد دانشگاه شده اند. نه رزومه علمی دارند. نه مقاله. نه هیچی. یک دفعه یکی گفته عه، فلانی خوب منبر می رود و استخدامش کنیم و استاد دانشگاه بشود! مثلا. یا قاضی ها. یا استخدامی های آموزش و پرورش. یا ... . خلاصه که خیلی دارم فکر می کنم دقیقا این نود و پنج درصد کجا سفارشی استخدام شده اند که ما هرکس را دیدیم، یا استخدام نیست یا اگر هست پدرش درآمده تا استخدام شود... ممکن است گفته شود که شما اطراف خودت را می بینی. حرف درستی است. اطرافم را می بینم. نمی دانم کجا را باید نگاه کنم. فضا را؟!

 

4.
حالا مسئله آمار را کنار بگذاریم اگر، به این می رسیم که هر گردی گردو نیست. قبل از توضیح هر گردی گردو نیست، من این را توضیح بدهم که بارها من به استخدام و درگیری طلاب در مشاغل مختلف اشکال کرده ام. پست های قبل از این هست و حوصله اش نیست واقعا که بگردم پیدا کنم. یعنی اصل این مسئله که همه سر ریز بشوند در آموزش و پرورش یا ... را محل اشکال می بینم. اما این حرف خیلی متفاوت است از اینکه بگوییم اولا خیلی شاغلند، ثانیا اگر شاغلند الکی استخدام شده اند، ثالثا دنیا زده شده اند و درگیر بوروکراسی. هر گردی گردو نیست دقیقا یعنی اینکه نهادهای مختلف ایجاد شدند که قدرت سازی کنند و این قدرت، حاکمیت الله در زمین را گسترش بدهد. قاضی ها مثلا. کارشان گسترش حاکمیت خدای متعال است. آموزش و پرورش. دانشگاه. و ... . این که این ها خالی بمانند، انگار مسجد خالی مانده! اغراق نمی کنم. صبح تا شب تو روی منبر از اهمیت حفظ حریم نامحرم بگو، صبح وقتی معلمی که دفتر نمره در اختیار دارد او را به دختربازی تشویق می کند، عملا خاک ریخته روی صحبت های جنابعالی. و سوال این جاست که اگر قرار بود مثل قبل از انقلاب تبلیغ کنیم، فردی، گوشه ای، نقطه ای، برای عده ای خاص، خب اصلا چرا انقلاب کردیم؟! به نظرم این سوال جای فکر جدی دارد. طلبه را ببندیم در مسجدش و بگوییم خارج نشو، آسه برو آسه بیا که نکند گوشه عبایت به مشاغل دولتی آلوده شود، تا خدای نکرده برچسب دنیازدگی به تو نجسبد، بعد از آن طرف هرکس و ناکسی مشاغل را به دست بیاورند و با دفتر و دستک قانونی خاک بریزند روی فرمایشات جنابعالی، این واقعا کار درستی است؟! من تردید دارم. خیلی از این بندگان خدایی که وارد کار می شوند، هزار و یک جا خواهان دارند ولی حس می کنند اینجا می توانند مفیدتر عمل کنند که استخدام می شوند... 

 

دوست داشتم بیشتر بنویسم ولی واقعیت اینکه خوابم می آید... ترسیدم نوشته نصفه و نیمه بماند... همین فعلا. و در آخر هم بگویم که من موافق تشویق به استخدام نیستم واقعا! ولی سوالم این جاست که اگر قدرت به دست بدنه حزب اللهی نباشد، به دست چه کسی باشد؟! هوم؟!

نظرات  (۳)

به دست پیروان حضرت زیگموند فروید و چاکران رضاشاه پهلوی

آخ آخ نیستید ببنید چطور سفیدشویی اش می کنند توی مدارس نخبگان تهران معلم‌های استخدام دولت ایران
پاسخ:
سلام

:(
۰۸ آذر ۰۴ ، ۱۲:۴۱ نـــرگــــس ⠀
خدا قوت. خیلی عالی.

منم خیلی دلم می‌خواد یه مطلب در این باره بنویسم. امیدوارم وقت کنم.
پاسخ:
سلام

خدا قوت بهتون... خوندم مطلبتون رو و الحمدلله کامل تر از من بود...
سلام و درود بر شما.

بحمدالله شما و وبلاگ خانم صالحه هردو سلیقه به‌خرج دادید.

خدا خیرتون بده.

در مورد آمارها بر نظر خودم تأکید دارم. وقتی هیچ نهادی حاضر نیست در این باره آمار دقیق و رسمی ارائه دهد. طبیعی است که چنین آماری شک‌برانگیز می‌شود.
پاسخ:
سلام

سلامت باشید ان شاءالله...

بله. در فقدان آمار رسمی نمیشه تقریبا به آماری اعتماد کرد. من به شنیده هام اعتماد می کنم و شما هم... خیلی هم دستمون برای رد و تایید طرف مقابل باز نیست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.