گوی

نام کتاب وسائل الشیعة مرحوم شیخ عر عاملی را شنیده اید احتمالا. وسائل الشیعة یکی از کتاب هایی است که فقهای ما برای صدور فتوا به آن مراجعه می کنند. مرحوم شیخ حر عاملی در این کتاب احادیث را با سبکی جالب دسته بندی کرده اند و فتوای خود را عنوان هر باب قرار داده اند. این نوع دسته بندی از احادیث مورد توجه فقها قرار گرفت و در نتیجه این کتاب، کتابی پر مراجعه برای ایشان شده است. آن چه در ادامه می آید، احادیث «باب استحباب الاقتصاد فی طلب الرزق» از «ابواب مقدماتها»ی بخش «التجارة» وسائل الشیعة است. حس کردم برای این روزهای مان لازم است برخی چیزها یادآوری بشود که این احادیث را می خواهم جلوی چشم بیاورم. 


0. عنوان باب
مرحوم شیخ حر عاملی، فتوای خود را در مورد احادیث هر باب، به صورت عنوان هر باب می آورند. در این باب هم فتوای ایشان استحباب اقتصاد در طلب رزق است. اقتصاد یعنی چه؟! با توجه به فضای روایات درک خاصی از اقتصاد ایجاد می شود و خود روایات آن را معنی می کنند ولی پیشتر کتاب لغت را هم جلوی روی خود بگذاریم بد نیست و ذهن را باز می کند. المنجد گفته است که اقتصاد «اعْتدال فی الاستعمال» ست. اعتدال هم مشخص است دیگر. نه افراط و نه تفریط. نه دستگاه را رها می کنی به حال خودش که بی فایده بماند نه آن که اندازه صد دستگاه از آن کار می کشی که سر پنج روز خراب بشود. به اندازه بها دادن! به اندازه مصرف کردن. به اندازه استفاده کردن. به اندازه. این معنای اولی و دم دستی از اقتصادی که مرحوم شیخ حر عاملی از عنوان باب قصد کرده است. حالا روایات را ببینیم که فضای روایات هم در برداشت ما موثر خواهد بود.


1. وسعت رزق در زندگی بی دست و پاها

  • عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَسَّعَ فِی أَرْزَاقِ الْحَمْقَى لِیَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا لَیْسَ یُنَالُ مَا فِیهَا بِعَمَلٍ وَ لَا حِیلَةٍ
دیده اید گاهی شما هم حتما. یکی از راه می رسد، زیر و زبر را به سختی تشخیص می دهد، دست چپ و راستش را هم گم می کند، بی دست و پای بی دست و پا. بعد همیشان را نشان می دهند و می گویند که صاحب سی باب مغازه در فلان بازار است و در معاملات پیشتاز بازار! تو با خودت می گویی مگر در این گرگ بازار می شود چنین شخصیتی رشد کند؟! و او، شاهد مثالِ شدن است! دنبال گزینه های سخت و عجیب نگردید. اطراف را جستجو کنیم زیاد از این موارد می بینیم. رزق و روزی هایی به بعضی ها می رسد که ما تعجب می کنیم! زیاد شنیده اید که می گویند: «خدا امکانات رو به کی می ده ها» یا «سیب سرخ نصیب شغال میشه» و از این دست حرف ها. بعد در طرف مقابل کسی را می بینی که هزار جور دست و پا می زند و هزار نقشه می کشد، خیلی هم ایده ها و نظریات عالی و مطابق با شرایط دارد، اما راه به جایی نمی برد و آخر کار، دست خالی به خانه بر می گردد. این گونه افراد و ماجراهای شان که جلوی چشم انسان می آید، باید بنشیند با خودش فکر کند که چه اتفاقی در حال وقوع است؟! چرا آن که محاسبه نمی کند و هیچ کس احتمالش را نمی دهد، موفق می شود ولی برعکس، آن که حساب و کتاب کرده و زحمت کشیده ناموفق می ماند؟! 
مسئله را شدیدتر کنم؟! مگر توی قرآن نداریم لیس للانسان الا ما سعی؟! خب ما زحمت می کشیم و به نتیجه نمی رسیم و دیگری زحمت نکشیده به نتیجه می رسد! غیر از این است؟! دنیای اطراف پر است از این موارد. دنیای مدرن هم بر این مقوله مدام تأکید می کند که اراده انسان، همان چیزی است که نتیجه را رقم می زند. پس اگر نتیجه مطابق میل انسان رقم نخورده، اراده اش ناقص بوده. این را به ما می گویند یا نمی گویند؟! شما تا الان غیر از این فهمیده اید از دنیا؟! اگر نمره کم می گیری، خودت مقصری. اگر ماشین مدل بالا نداری، خودت مقصری. هم دنیای فعلی این را به تو می گوید، هم قرآن که آیه اش را هم گفتم. پس اگر نداری، اگر نتوانستی، اگر به نتیجه نرسیدی، خودت مقصری. غیر از این است؟! حالا سوال می شود که ما این همه دست و پا زدیم و نشد، پس چرا فلانی بدون دست و پا زدن توانست؟! 
امام صادق سلام الله علیه با اشاره به وقایع خارجی می فرمایند: «خدای عز و جل رزق و روزی احمق ها را وسعت داد تا عقلاء عبرت بگیرند! و بدانند دنیا چیزی نیست که با عمل و چاره اندیشی آن ها به دست بیاید». 
خب! محتوای روایت از یک طرف اشاره به سمت خدای متعال دارد و از طرف دیگر نشان می دهد که انسان هر چه قدر هم که زحمت بکشد، ممکن است به نتیجه نرسد و قسمت دوم با اتفاقات روزمره هم سازگار است! چه کار کنیم این روایت را؟! کنار بگذاریم و بگوییم با قرآن مخالفت دارد؟! مخالفت با قرآن را بهانه کردیم و روایت را کنار گذاشتیم به فرض، واقعیت های خارجی را چه کنیم؟! 


2. دخیل نبودن حرص زدن در رسیدن به نتیجه
  •  وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَمْ مِنْ مُتْعِبٍ نَفْسَهُ مُقْتَرٍ عَلَیْهِ وَ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ.
قبل از این که روایت را ترجمه کنم به قسمتی از سند حدیث اشاره کنم که طبق بیان مرحوم شیخ حر عاملی، این حدیث، حدیث مرفوعه است. یعنی در نگاه اول، نمی توان خیلی محکم این گفتار را به امیرالمومنین (ع) نسبت داد و اگر کسی بخواهد روایت را کنار بگذارد، با استناد به همین مرفوعه بودن، راحت می تواند این کار را بکند. چرا کسی باید بخواهد روایت را کنار بگذارد؟! یکی از دلایلش همان سوال های روایت قبلی است. چون اینجا هم محتوایی مانند محتوای حدیث قبل دارد. 
امیرالمومنین سلام الله علیه می فرمایند: «چه بسیارند کسانی که خود را به سختی می اندازند ولی به آن ها سخت گرفته می شود و چه بسیارند کسانی که تعادل را رعایت می کنند ولی امورات آن ها را یاری می کند».
حالا البته این روایت با لفظ اقتصاد و تعادلی که آمده است شدت روایت قبلی را ندارد و توجیهاتی را می توان با آن همراه کرد که سختی زیاد مثلا باعث کم دقتی می شود و نباید بیش از حد فشار آورد و از این حرف ها! یعنی توجیهات و تفاسیری که دنیای امروز هم آن را بربتابد و پس نزند. اما باز هم همان مشکل واقعیت بیرونی جامعه، با همه این توجیهات و تفسیر ها باقی می ماند که بالاخره فلانی تلاش کرد و به نتیجه نرسید و دیگری تلاش نکرد و کم تلاش کرد و به نتیجه رسید! این را چه باید کرد؟! مفاد روایت هم همین را تقریبا می خواهد برساند که حرص زدن، انسان را به نتیجه نمی رساند. 


3. تلاش کردی آری و حرص زدن نه!
  • عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لِیَکُنْ طَلَبُکَ لِلْمَعِیشَةِ فَوْقَ کَسْبِ الْمُضَیِّعِ وَ دُونَ طَلَبِ الْحَرِیصِ الرَّاضِی بِدُنْیَاهُ الْمُطْمَئِنِّ إِلَیْهَا وَ لَکِنْ أَنْزِلْ نَفْسَکَ مِنْ ذَلِکَ بِمَنْزِلَةِ الْمُنْصِفِ الْمُتَعَفِّفِ تَرْفَعُ نَفْسَکَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْوَاهِنِ الضَّعِیفِ وَ تَکْسِبُ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْکُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ.
ابتدا روایت را ترجمه کنم. امام صادق سلام الله علیه می فرمایند: «باید که تلاش تو برای گذران زندگی ات بیش از آنی که دنیایش را تباه کرده و کمتر از آنی که حریص و راضی به دنیاست و به آن اطمینان کرده باشد. خودت را از حرص دور کن و در جایگاه انصاف عفیفانه قرار بده. از آن طرف خودت را از مرتبه سستی و ضعف بالاتر ببر و ضروریات زندگی را به دست بیاور. قطعا کسانی که مالی به آن ها داده شد و شکرش را به جا نیاوردند، مالی برای آن ها نخواهد بود».
خیلی دست و پا زدم هم از دایره ترجمه لغت به لغت مثلا خارج نشوم و هم مقصود را برسانم! سخت است واقعا. المطمئن الیها را باید به کسی که تکیه اش به دنیاست ترجمه کرد. تکیه کردن را هم باید توضیح داد که به معنای پشت و پناه برسد. یعنی خیلی حال کردن و همه جوره روی دنیا حساب کردن. اینجور معنایی می دهد. متعفف هم یعنی دنبال این نباش که از هر راهی اموالی دست و پا کنی. لامال لهم هم یعنی ناسپاسی انسان را به سمت تضییع مال می کشاند. این ها را هم خلاصه در ترجمه لحاظ کنید دیگر!
با این ترجمه و این معنایی که ارائه دادم، باید تقریبا این مسئله به دست آمده باشد که امام صادق علیه السلام در مقام قرار دادن انسان بین افراط و تفریط و دقیقا در جایگاه اعتدال است. نه حرص بزن و نه بی خیال باشد. روایت قبلی را هم با همین معنا می توان رنگ زد. روایت تاب حمل به روایت اول و این روایت را دارد و هر دو معنا را می خواهد برساند! ولی با همین روایت می توان آن را رنگ کرد که در مقام رد حرص به دنیاست. 
پس از این روایت به دست آمد که هم باید تلاش کرد و هم نباید حرص زد. چیزی بین این دو. که خب معنایی متداول است و در ذهن ما هم همین معنا شکل گرفته است معمولا.  


4. تأکید بر حرص نزدن برای به دست آوردن مال دنیا
  • عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَثِیراً مَا یَقُولُ اعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ کَثُرَتْ مَکَایِدُهُ أَنْ یَسْبِقَ مَا سَمَّى لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ لَمْ یَخْلُ مِنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یَبْلُغَ مَا سَمَّى لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ- أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یَزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِیراً بِحِذْقِهِ وَ لَنْ یَنْقُصَ امْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ رُبَّ مَغْرُورٍ فِی النَّاسِ مَصْنُوعٌ لَهُ فَأَبْقِ أَیُّهَا السَّاعِی عَنْ سَعْیِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ انْتَبِهْ مِنْ سِنَةِ غَفْلَتِکَ وَ تَفَکَّرْ فِیمَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّهِ ص‏
همه روایت را نیاوردم. روایت طولانی تر است ولی حس کردم همین میزانش کفایت می کند. محتوای روایت هم این است که هر چه قدر تو زحمت بکشی و چاره اندیشی کنی و حیله گری، از آن چیزی که خدای متعال برایت درنظر گرفته بیشتر نمی توانی به دست بیاوری. هر چه قدر هم که ضعف از خودت نشان بدهی، از آن چیزی که برایت درنظر گرفته شده کمتر گیرت نمی آید. مردم! هیچ کس با زیرکی اندازه شکاف هسته خرما بیشتر گیرش نمی آید و هیچ کس با حماقت، اندازه شکاف هسته خرما از دست نمی دهد. هرکس که این ها را بداند و خط مشی زندگی اش را با این مطالب قرار دهد، در آسایش خواهد بود و هرکس آن را کنار بگذارد، به بدبختی می افتد؛ یعنی از همه بیشتر درگیر می شود و ضرر هم می بیند. چه بسا افرادی که نعمت به این ها داده شده ولی دچار سنت استدراج شده و دامی است که برایش پهن شده و چه بسا کسی که مردم او را فریب خورده می دانند ولی روزی اش می رسد. پس ای کسی که تلاش می کنی، از این همه تلاش فرار کن و از این عجله کردن هایت بکاه و بیدار شو از این خواب غفلت! فکر کن در آن چه از سوی خدای متعال بر زبان نبی اکرم (ص) جریان پیدا کرده است.
این روایت مضمونی شبیه روایت اول دارد. ضمن آن که دلیل روزی وسیع برخی افراد را هم بیان می کند که شاید خدای متعال دارد روزی می دهد و وسعت در رزق ایجاد می کند تا اتمام حجت کند. البته که مضمون روایت بر حرص نزدن تأکید دارد. 


5. نخوردن غصه ی رزق روزهای نیامده
  • عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی وَصِیَّتِهِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ قَالَ: یَا بُنَیَّ الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَى هَمِّ یَوْمِکَ وَ کَفَاکَ کُلَّ یَوْمٍ مَا هُوَ فِیهِ فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَیَأْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ بِجَدِیدِ مَا قَسَمَ لَکَ وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَمَا تَصْنَعُ بِهَمِّ وَ غَمِّ مَا لَیْسَ لَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَنْ یَسْبِقَکَ إِلَى رِزْقِکَ طَالِبٌ وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ وَ لَنْ یَحْتَجِبَ عَنْکَ مَا قُدِّرَ لَکَ فَکَمْ رَأَیْتَ مِنْ طَالِبٍ مُتْعِبٍ نَفْسَهُ مُقْتَرٍ عَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ وَ کُلٌّ مَقْرُونٌ بِهِ الْفَنَاءُ.
امیرالمومنین سلام الله علیه دو جور رزق را بیان می کنند. یکی آن که تو باید دنبالش بروی و یکی آن که دنبال تو می آید و اگر دنبالش هم نروی او خودش را به تو می رساند. پس غصه یکسالت را در بر غصه یک روزت اضافه نباید بکنی و بی خودی خودت را مشغول کنی که هر روزی، به اندازه خدش رزق دارد. اگر سال جدیدی که برایش غصه می خوری جزو عمر تو باشد، خدای متعال هر روز به تو رزق جدیدی می دهد و اگر سال جدید جزو عمر تو نباشد، غصه چه چیزی را می خوری؟! 
فضای این روایت هم دوباره نهی از حرص زدن است. دقیقا همان فضای روایت قبلی و تأکید بر آنکه خیلی ها زحمت کشیدند و به جایی نرسیدند و برعکس، آن هایی که گاهی مثل بقیه تلاش نکردند هم روزی شان رسید. این روایت بیان اضافه ای نسبت به غم و غصه نخوردن هم دارد که غصه روزیِ سال نیامده را چرا باید خورد زمانی که نمی دانیم زنده هستیم یا نه که اگر زنده باشیم مثل همین الان که روزی گرفتیم، روزی خواهیم داشت و اگر نه، خب چرا بی خودی غصه بخوریم؟! این بیان، بُعد روانی ماجرا را هم محل بحث قرار می دهد. روایت قبلی هم این محتوا را داشت ولی به صورت اجمالی و اینجا به تفصیل از آن بحث شده است. 


6. عقلانیت در گروی باور به تقدیر رزق توسط خدای متعال
  • عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ لِأَصْحَابِهِ اعْلَمُوا یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ اشْتَدَّ طَلَبُهُ وَ قَوِیَتْ مَکَایِدُهُ أَکْثَرَ مِمَّا سَمَّى لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ- فَالْعَارِفُ بِهَذَا الْعَاقِلُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ التَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ وَ رُبَّ مُبْتَلًى عِنْدَ النَّاسِ مَصْنُوعٌ لَهُ فَأَبْقِ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ مِنْ سَعْیِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ وَ مَعَادَکَ فَإِنَّ إِلَى اللَّهِ مَصِیرَکَ وَ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ.
امیرالمومنین سلام الله علیه در این روایت چه کسی را عاقل می داند؟! کسی که این را بداند و باور کند بنده، هر چقدر هم که تلاش کند و چاره اندیشی کند و حیله گری، بیشتر از آن چه خدای متعال برای او مقدر کرده است نمی تواند دست پیدا کند. انتهای روایت هم حضرت (ع) دستور به یادآوری قبر و قیامت می دهند. 


7. جمع بندی
روایت را پشت سر هم آوردم و سعی کردم کمی توضیح بدهم که چه فضایی بر روایات حاکم است. چند سوال را مطرح می کنم و سعی می کنم مقداری به آن پاسخ بدهم.
سوال اول اینکه مرحوم شیخ حر عاملی، نه تلاش بیهوده برای کسب روزی و نه کم کاری را، یعنی همان اقتصاد و اعتدال در کسب روزی را مستحب دانستند. کجای روایت ها دلالت داشت بر استحباب؟! 
چرا این سوال را مطرح می کنم؟! چون مهم است! دو نگاه داریم. عده ای کلا فهم را تعطیل می کنند و آن را موکول به تخصص تام می دانند. این اشتباه است. ما قرآن می خوانیم بالاخره مطالبی را می فهمیم. همچنین احادیث. اینطور نیست که هیچ نفهمیم. مطالب واضح و روشنی هم هستند گاهی. اقیموا الصلاة واضح است. مسئله سخت و پیچیده و دشواری نیست. لیس للانسان الا ماسعی هم همچنین. اما این که همه مطلبِ این آیات و روایات را بفهمیم هم نه دیگر! برخی مطالب نیاز به هزار پالایش و بررسی دارد. من سعی کردم لا به لای احادیث برخی از آن ها را اشاره کنم، مثل تعارض ظاهری و بدوی بین این دسته از روایات با برخی آیات و یا مسئله سند احادیث و انتساب آنان به اهل بیت علیهم السلام. حالا مرحوم شیخ حرعاملی هم بعد از بررسی هایش و سنجش جوانب، دستور صریح امیرالمومنین (ع) مبنی بر اینکه سعی و تلاش بیهوده نکن را حمل به استحباب کرده اند. عرفی اش می شود اینکه مسئول اداره، بزرگتر خانواده، بالادستی و محترمی به تو می گوید نان بگیر و تو فکر کنی که نان گرفتن خوب است و نگرفتی هم نگرفتی. چطور این اتفاق میفتد و آیا شیخ حر عاملی کار درستی انجام داده یا خدای نکرده غلط، این یک بحث تخصصی است و بماند سر جای خودش. اما همینقدر که ایشان الکی حرف نزده اند و قطعا کلی بررسی داشته اند و به این نتیجه رسیده اند کفایت می کند. 
سوال دوم اینکه این دسته از روایات را می توان در فضای اجتماعی به کار بست یا خیر؟! 
از این سوال هم بدون پاسخ می گذرم.
سوال سوم اینکه منظور از استحباب در اقتصاد در طلب رزق چه شد؟!
آن قدری که طبق معنای لغوی فهمیدیم یعنی اعتدال و میانه روی و آن قدری که در روایات بیان شد یعنی نه رها کردن کسب و کار و نه تلاش بیش از حد. حال سوال می شود که تلاش بیش از حد دقیقا چه معنایی دارد؟! اینکه من روزی دوازده ساعت کار کنم تا زن و فرزندم در آسایش باشند، اسمش تلاش بیش از حد است؟! کمی ملموس تر آن می شود اینکه چه کسی است که دوست نداشته باشد شب در کنار خانواده استراحت کند ولی خرج و مخارج مدرسه فرزندش را باید تأمین کند، آیا او هم مصداق تلاش بیش از حد است؟! یا نه، او در حد خودش دارد زحمت می کشد؟! فکر کن کسی صبح تا ظهر اداره است و بعد از ظهر هم مجبور است در یکی از تاکسی های اینترنتی کار کند که مخارج خانواده اش را به دست آورد، بعد تو برگردی به او بگویی خدا روزی رسان است و حرص نزن! خب اینجا با لگد می آید توی صورتت! نمی آید؟! حق ندارد بیاید؟! 
برای پاسخ به این سوال، باید منظومه ای به مسائل اسلام نگاه کرد. آن چه در این روایات بر آن تأکید شده بود، میانه روی بود، آن هم به لحاظ روانشناسی. یعنی انسان بدود، زحمت بکشد، دنبال کسب روزی باشد که مخارج خانواده اش را تأمین کند، اما این وسط حواسش باشد که آسیب روانی به خود نزند! چگونه؟! یعنی غصه سال آینده که نیامده است را نخورد. پیش بینی کند، برنامه ریزی بکند، اما غصه نخورد! البته نه فقط غصه خوردنِ تنها که از وظایف اصلی اش هم نزند. اینجا آن نقطه ایست که گلوگاه بحث است بنظرم. میانه روی در کسب روزی با نگاه منظومه ای به مسائل اسلام، یعنی اولا نگاهت باید به سمت خدا باشد و خیال نکن اراده تو همه کاره است! نه! خدای متعال بازیگر مهمی در این صحنه است. نشانه اش؟! همین که می بینی احمق ها رزق و روزی بیشتری دارند گاهی تا عقلا! ثانیا همه وظایفت را بچین و کنار هم بگذار و بعد تصمیم بگیر. حرص زدن یعنی اینکه از نمازت می زنی تا دو لقمه بیشتر گیر بیاوری و مداد رنگی دخترت بشود 24 تایی، اما فردا معلم تذکر می دهد که چون همه توانایی خرید مداد رنگی 24 تایی را ندارند پس هرکس 24 تایی دارد هم باید 12 تایی سر کلاس حاضر شود مثلا! پس از نمازت نزن! پس از وظایف اصلی ات نزن! خیال نکن تأمین خانه و پوشاک و مسکن همه اش به فعالیت تو بستگی دارد و اگر از وظایف دیگرت بزنی آن ها تأمین خواهند شد و زندگی سراسر مسرت بخشی خواهی داشت! نه! این خیال باطلی است. وظایف را بچین و بعد تنظیم کن. گاهی می بینی به خاطر زندگی کردن در فلان منطقه، که هیچ فایده ای جز خفن جلوه کردن ندارد، مجبوری دو ساعت بیشتر در روز کار کنی و دو ساعت کمتر به خانواده های خودت و همسرت سر بزنی! خب بیا یک منطقه پایین تر! مجبورت که نکرده اند در آ« منطقه زندگی کنی! مجبوری مگر؟! خودت را مجبور می کنی در آن منطقه زندگی کنی، بعد نیازهای آن منطقه هم بالاست، مجبوری چند ساعت بیشتر کار کنی، همین باعث می شود به دیگر وظایفت نرسی، بعد غصه بخوری، بعد... خودت حماقت کرده ای! همین. نکن! 
سوال چهارم اینکه معادله اراده انسانی = نتیجه، معادله درستی است یا خیر؟!
پاسخش به گمانم لا به لای حرف ها مشخص شد. لیس للانسان الا ماسعی یعنی غلط می کنی تلاش نکنی! باید تلاش کنی. این که مشخص است و کوشش و سعی توست که نتیجه را می سازد. اما نتیجه الزاما آن چه تو فکر می کنی نیست. تو زحمت کشیده ای، تلاش کرده ای، همت کرده ای، متعادل هم برخورد کردی و حرص بی جا نزدی! خب. الان انتظار درخت موز و پورشه داشتن به عنوان نتیجه، انصافا انتظار بیجایی است! ما باید به دنبال پورشه و درخت موز، اگر لازم باشد، برویم! شکی در آن نیست. اما گاهی به هزار و یک دلیل به آن دست پیدا نمی کنیم. اینجا آیا باید دست برداریم؟! نه! آیا باید غصه بخوریم؟! نه! آیا شکست خورده ایم؟! باز هم نه! همه این ها کنار هم است. یکی از اینها را ندیده بگیریم، ماجرا را اشتباه فهمیده ایم. و خیلی از ما ها، پورشه را که می بینیم اراده خفن صاحب آن را می فهمیم که این نیست حقیقتا! و اگر پورشه نمی بینیم، اراده ضعیف را. این ها فهم اشتباه از مسئله است که در مسائل اجتماعی، علت تامه ی نتیجه، فقط اراده شخص نیست! بله، اراده شخص خیلی مهم است اما همه چیز نیست. دنیای فعلی، اراده را جای خدا نشانده و آن را علت تامه می داند! نیست! واقعا اینطور نیست! اندک فهم اجتماعی از مسائل کفایت می کند برای اینکه بدانی اگر کسی به نتیجه نرسیده نه الزاما کم گذاشته و اگر کسی به نتیجه رسیده، نه الزاما اراده قوی داشته! نه. 
سوال پنجم اینکه رزق فقط شامل پول است یا چیزهای دیگر را هم شامل می شود؟! 
خب به گمانم جوابش مشخص باشد که رزق فقط پول نیست. رزق، فهم خوب است. رزق، خانواد خوب است. رزق... . رزق را مساوی پول دانستن اشتباه است که حتی در مسائل مادی هم گاهی بدون پول چیزی به انسان می رسد. یک زمینی به ارث می رسد. هدیه ای می گیرد. جایزه ای برنده می شود. گنجی پیدا می کند! رزق خلاصه مساوی پول نیست. این را بد برای ما جا نیندازند که رزق مساوی پول است. دنبال رزق باید بود و فعالیت اقتصادی انجام داد که معیشت بگذرد اما انحصار رزق در پول و امکانات مادی، ظلم بزرگی است که در حق خود و دیگران می کنیم. برای دو متر دستشویی بزرگتر، رزق همنشینی با انسان های حکیم را از دست می دهیم و کتاب نمی خوانیم. قرآن نمی خوانیم. نمی دانم از عبادت کم می گذاریم و ... . 


8.حرف آخر
نه رزق مساوی پول است و نه پول در دست انسان نمایانگر اراده او و نه حرص و جوش زدن دلیل رسیدن به پول! کمی نگاهمان به آسمان باشد و وظایفی که خدای متعال از ما انتظار دارد، برکات هم نازل می شود. لا به لای زندگی روزمره گم نشویم. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.