من خودم از آن هایی هستم که می دانم نباید وقتم خالی بماند. برای نوجوان و جوان و میانسال و خردسال و همه جور سنی این را قائلم که نباید وقتی خالی بماند. یکی از جهت آسیب هایی که دارد و یکی هم از جهت رشدی که می تواند اتفاق بیفتد و از دست می رود. طبیعتا خانواده ها هم دلسوز فرزندانشان هستند و با همین قاعده جلو می رود. این می شود که گاهی بچه را تحت بمباران کلاسی قرار می دهند. کلاس که می گویم اعم از باشگاه و آموزش هنری و درسی و ... . هیچ کس نمی گوید کلاس خط بد است. هیچ کس نمی گوید نوجوان ورزش نکند که اگر ورزش نکند چه کند و اصلا لازم است برایش. مسئله اینجاست که همه چیز را به زور هم که شده در برنامه طفل قرار می دهند، جز نیازهای ضروری دینی اش.
این شبها چه می خوانیم؟! اللهم رب شهر رمضان. ادامه اش چیست؟! وارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام. یعنی هر شبِ ماه مبارک داریم دعا می کنیم که هر سال به حج برویم. هر حج چند روز طول می کشد؟! سالی یک بار را از خدای متعال طلب می کنیم. یعنی بخشی از سال مان را به آن اختصاص بدهیم. اختصاص که می گویم یعنی بقیه کارها تقریبا تعطیل. ما یک ماه از سال را هم به روزه داری اختصاص می دهیم ولی به همه کارمان هم می رسیم اما حج اینگونه نیست! حج یعنی تعطیل کردن خیلی از کارها. هفته ای یک بار هم که کار و بارمان را باید تعطیل کنیم و به نماز جمعه برویم. فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع. کار و زندگی را رها کن و برو سمت نماز جمعه. در روز هم ساعاتی را باید...
اگر همین خط را دنبال کنیم هزار و یک مسئله پیدا می کنیم که دارد به ما یاد می دهد که بخشی از زندگی ما را باید برنامه های خاص دینی پر کند. باید! من نمی گویم هزار مطلب را توی ذهن طفل باید ریخت اما می گویم باید برایش برنامه دینی داشت. باید!
این نشد تربیت که همه جور کلاسی برود ولی برای برنامه های دینی اش «حالا امسال که کنکور داری و سال بعد روزه می گیری» و «فعلا درست رو بخون و به جایی رسیدی اون وقت خود به خود خیلی اثرگذار خواهی بود». خب اگر به «خود به خود» نتیجه دادن است که کنکور و ادب و کلاس های مختلفش را هم رها کنید که خود به خود ثمر بدهد دیگر! چه بیلی به کمر بقیه مسائل خورده که خود به خود ثمر نمی دهند؟! شما بچه را ول کند، خود به خود با ادب می شود. خود به خود هم درس خوان. خود به خود هم دکتر. خود به خود هم هنرمند!
به فرض که ایده بمباران کلاس ایده درستی باشد، اینکه لا به لای این همه کلاس، کلاس های مذهبی مثل آموزش قرآن و ... برای او تدارک دیده نمی شود، در بهترین حالت از کم لطفی پدر و مادر است.
ولی دیروز در کلاس آسیب شناسی روانی کودک ۲ استادمون یه چیز جالب گفت... در مورد مهارت های زندگی فردی، مهارت هایی مثل مراقبت از خود، برطرف کردن نیازهای خود، حل مسئله، کنترل هیجانات از این دست مؤلفه هایی که باید به کودک آموزش داده بشه
حالا این بین یه مؤلفه خیلی جالب بود ... توانایی تفریح
یک کودک همونطور که باید بلد باشه خودش لباس بپوشه و هنگام رد شدن از خیابون به چپ و راست نگاه کنه باید بلد باشه "تفریح کنه"
خب این خیلی کم بین بچه های اتوکشیده ی درس خون دیده میشه که خانواده هاشون می خوان به یه جایی برسن...
چرا؟ چون اساسا تفریح برای بچه تعریف نشده... براش تعریف نشده که تو "حق تفریح" داری. درس پشت درس، کلاس پشت کلاس، زبان بعد از کاراته، ریاضی بعد از موسیقی، زیست بعد از فیزیک... و این خیلی بده
خیلی بده
خیلی بده ...
چون به محض اینکه نظارت از بچه دور میشه یا بچه خسته میشه و وقت آزاد پیدا می کنه به این دلیل که بلد نیست خودش رو سرگرم کنه به بدترین شیوه ها زمان خودش رو پر می کنه... با اعتیاد با روابط ناسالم با اینترنت با بازی یارانه ای...
کسی تاحالا هوش تفریحی برای ما تعریف کرده؟
کسی بهمون یاد داده چطور روی صندلی اتوبوس بدون کتاب و آهنگ و فیلم با موبایل خاموش شده و بغل دستی خواب خودمون رو سرگرم کنیم؟
من مصداق بارزش رو تو مدرسه دبیرستانمون که پر از بچه های درسخون بود دیدم... و صد البته در خودم
می گن یه عارفی رو کشتی بوده وسط دریا... عرقچینش رو در آورده بوده از سرش هی می شکافته دوباره می بافته و از اول، بهش می گن چرا این کار بیهوده رو می کنی؟ می گه آدم باید نفس خودش رو مشغول کنه وگرنه نفس اون رو به خودش مشغول می کنه...