گوی

1.
چهارمین یا پنجمین کتابی است که از علی صفایی حائری در دست می گیرم. یادم هست که وقتی اولین یا دومین کتابش را خواندم، با امام جماعت مسجد محل صحبت کردم و نظراتم راجع به نوع نگاه علی صفایی، شهید مطهری و آقا نسبت به مسائل را گفتم و او هم تایید کرد. یعنی از نگاهم خوشش آمد و گفت تا حالا اینجوری به مسئله نگاه نکرده بودم. چه گفتم؟! یادم نیست! خنده یعنی از این بهتر نمی شود که کتاب بخوانی، مطلبی را بفهمی، به بقیه هم بگویی، بعد حتی خودت یک کلمه از آن هم یادت نیاید! در همین جا باید دوباره به همان جمع بندی سابقم مراجعه کنم که «تا می توانم باید بنویسم که ننویسم یادم می رود»!

2.
گفتند مسئولیت و سازندگی. گفتم چشم. هر چی می خواندم کمتر متوجه می شدم. بدتر اینکه اصلا به سرِ محدوده هم نمی رسیدم. آمدم کلافه پیام بدم که بابا درست آدرس بدید دیگه! که دیدم اسم کتاب مدیریت و سازندگی است. و برخلاف مسئولیت و سازندگی، خیلی روان، منطقی، کف صحنه، بدون اصطلاحات عجیب و غریب و اصلا جهت رفع تشنگی فوق العاده جذاب! خیلی خوب. مقداری از آن را خواندم و باید این مطلب را می نوشتم که یادم نرود. چرا باید بنویسم؟! ر.ک شماره یک!

3.
به گمانم علی صفایی مستقیم می رفته توی دل آدم ها، با آن ها برخورد داشته، روحیاتشان را می دیده، مشکلاتشان را می دیده، بعد می گفته مشکلت اینگونه حل می شود، آن آقا هم گوش نمی داده و می رفته به در و دیوار می زده، علی صفایی هم می دیده که مشکل فقط در سطح یک فرد نیست و راه حلش را در قالب سخنرانی و کتاب ارائه می کرده. یعنی نقطه تمرکز کتاب هایی که تا الان در دست گرفته ام «درد» بوده.

4.
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد، ندانی که چه دردی ست!

5.
بخشی از نافهمی کتاب های علی صفایی، مربوط به جعل اصطلاحاتی است که او دارد و باید همه اصطلاحاتش را بلد باشی که بدانی چه می گوید. بدانی مقصود او از فلان کلمه، آن مسئله که مدام در ذهنت متبادر می شود نیست و چیز دیگری را اراده کرده. می گویند که شیخ اشراق هم همین مشکل را داشته و اصلا به خاطر همین مشکل بوده که اندیشه هایش چندان فراگیر نشد. به زبان مردم صحبت کردن و در عین حال مسئله ای را جا انداختن و بعد از آن، کلمه ای را در ذهن شان جانشین کردن، خیلی کار سختی است گاهی. سهل ممتنع. اما اگر بشود چه می شود! و شما، علاوه بر شکست های علمی می توانید شکست های سیاسی را هم در همین مسئله ادبیات پیگیری کنید. آن کجا که به مردم بگویی آمریکا خوی استکباری دارد و آن کجا که بگویی امپریالیسم جهانی و فلان! امپریالیسم چیست؟! با کی کار دارد؟! خرده بورژوا چی چی هست اصلا؟! اگزیستانسیالیسم مربوط به کجای اگزوز است؟! خب مردم نمی فهمند. برای همین هم وقتی حرف های شان را می خوانی نمی فهمی چه می گویند و بعد مطرود می شوند و شکست سیاسی عشقی می خورند و الخ. خلاصه که ادبیات، خیلی مهم است. حتی در سیاست. با ادب باشیم! آفرین.

6.
بخش دیگری از نافهمی کتاب های علی صفایی، مربوط به عدم احاطه به همه منظومه فکری اوست. او فوکوس می کند روی نقطه ای و تو ذهنت درگیر است که این نقطه کجای عالم است؟! نمی فهمی و نمی دانی، اذیت می شوی. حداقل کسی مثل من اذیت می شود.

7.
و به گمانم مهم ترین بخش نافهمی کتاب هایش، مربوط به عدم ادراک نسبت به نقطه ای ست که او تمرکز کرده. من خودم بارها با بقیه صحبت کردم، درد را نشان شان دادم، راه حل را هم، اما می بینی او اصلا نقطه درد را نمی فهمد. دارد درد می کشد اما نمی فهمد. و علی صفایی، دست می گذارد روی نقطه درد. اگر کسی بفهمد که او دست گذاشته روی آن نقطه اصلی و دارد در مورد حل آن راه حل می دهد، فوق العاده خوش حال می شود و با کتاب هایش ارتباط برقرار می کند. اگر کسی نفهمد خب نفهمیده دیگر! چی کار می شود کرد؟!

8.
علی صفایی در همین چند کتابی که خواندم، دست گذاشته روی درد غم و سختی. غم حاصل از فقدان، غم حاصل از نرسیدن، غم حاصل از کاستی. سختی حاصل از فقدان، سختی حاصل از خواستن و نرسیدن، سختی حاصل از کاستی. چیزی که همه روزمره با آن درگیریم. هرکسی هم راه حلی برایش درنظر گرفته. یکی سیگار. یکی تریاک. یکی ممنون از ساقی محل. یکی این دختر نشد، دختر بعدی خدا بده برکت. یکی داداش ماشین جدید مبارک. یکی... و واقعا این ها راه حل های ما هستند. راه حل های جبران سختی ها و غم ها. 

9.
«مسئله شر» از دیرباز ذهن متفکران را به خود مشغول کرده. فلاسفه و بقیه اندیشمندان زیاد در مورد وجود شر و کیفیت وجود و علت وجود آن بحث کرده اند. یکی از مباحثی که معمولا پس از توحید مطرح می شود این است که اگر خدا خیلی مهربان و حکیم و دوست داشتنی و این هاست، پس چرا ما در عالم شر داریم و به واسطه آن شر، مثل سیل، زلزله، چه می دانم فقدان استعداد و ظلم حتی، به ما سختی و غم می رسد؟! خیلی ها در موردش بحث کرده اند. بحث های عمیقی هم مطرح شده. الان که داشتم مدیریت و سازندگی علی صفایی را می خواندم، دیدم تبیین جالبی از غم و سختی آورده است. دیدم شما هم بخوانید شاید برای تان جذاب باشد.

10.
بیدل می گوید:
رنج دنیا، فکر عقبی، داغ حرمان، درد دل
یک نفس هستی به دوشم عالمی را بار کرد

11.
تبیین مسئله سختی و غم، دو مسئله ای که دوشادوش هم حرکت می کنند، گام اول است. علی صفایی به زبان خودش دارد این را تبیین می کند. تبیین قشنگی هم هست. اما همه پسند و همه فهم نیست. پشت بندش ده هزار سوال ایجاد می شود که خب از اول خلق نمی کرد! الدنیا مزرعة الآخرة را چه کار کنیم پس؟! و ... . این جا نقش امثال شهید مطهری خیلی پررنگ می شود. شهید مطهری همه زوایای مطلب را می بیند، با زبانی همه فهم و متقن همه چیز را تبیین می کند. مخاطب نوشته هایش اصلا خاص نیستند. به خلاف نوشته های علی صفایی. منظومه ای کامل معمولا جلوی پایت می گذارد. باز هم به خلاف علی صفایی. ادبیاتش هم خاص نیست. باز هم به خلاف... . علی صفایی فهمیدن واقعا سخت است و آدم خودش را می خواهد اما شهید مطهری این گونه نیست. 

12.
فرض کنیم مسئله غم و سختی تبیین شد. بعدش؟! بعدش تازه باید بتوانی با این تبیین و دستورالعمل هایی که از این تبیین بیرون می آید کنار بیایی. درد دندان درآوردن واقعیتی است که داری لمس می کنی و سختی اش را می چشی، اما لذت نان خوردن با این دندان را نچشیده ای! درد جلوی چشمانت است و لذت پس از آن. چه کنی؟! اینجا تازه باید با خودت کلنجار بروی، هزار هزار بار. تویی که فقط جلوی پایت را می بینی. یعنی مسئله سختی و غم، یک دفعه از نوع نگاه انسان به جهان هم سر در می آورد! که انسان فقط مادی بین نباید باشد. که انسان فقط جلوی پایش را نباید ببیند. حالا نگاهش هم درست شد، وسط درد فحش ندهد. کلی کار می برد!

13.
و فکر کنید به وقایع و ماجراهایی که یک دفعه همه مسیر مواجه شدن و کنار آمدن با غم را برای ما راحت می کند و طی! صبح بیرون می روی، پنج ساله ای ولی وقتی عصر به خانه برمی گردی چهل ساله ت شده. جنگ، آدم ها را یک دفعه پرورش داد. یک شبه خیلی از مسیرها را طی کردند. 

14.
از درد بالاتر، مسئله نعمت است. ما، خیلی هامان، با درد کنار می آییم اما نمی توانیم در نعمت آدم باشیم. ان الانسان لیطغی. کِی؟! أن رءاه استغنی. 

15.
روزمره درگیریم. با همین مفاهیم و همین داستان ها. هم ما و هم بقیه. می شود سیگار دست بگیریم. پول. جایگاه. می شود هم راجع به آن فکر کنیم. تحقیق کنیم. کمی بفهمیم. رشد کنیم. دو راه در جلوی ماست. راه فراموشی و راه رشد. و؟! قد تبین الرشد من الغی. 

نظرات  (۳)

علی صفائی حائری از اون نویسنده هاست که بعضی ها زندگیشون رو به کل از افق دید اون می بینن...از اون نویسنده ها که کتابش همیشه همراهشونه و وسط هر بحث و مناظره و تریبون آزادی کیفشون رو باز می کنن و یه کتاب مکرر خونده شده عین صاد میارن بیرون و از حفظ بازش می کنن و می گن: ببینید ! اینجا هم علی صفائی حائری فلان چیز رو گفته در این باره...

با این وجود من هیچوقت کتاب های ایشون رو نخوندم..
برای شروع چه کتابی رو پیشنهاد می کنید؟
پاسخ:
سلام

بله بله

راستش من علی صفایی خوان نیستم! یعنی تازه حدود یک سال قبل بود که اولین کتاب از علی صفایی رو دست گرفتم. البته قبلش جسته و گریخته برخی مطالبش رو دیده بودم و خب اون جسته گریخته ها خیلی برام جذاب بود ولی در کل خیلی اهل علی صفایی نبودم و هنوز هم نیستم! کلا این یک سال و نیم گذشته شاید پنج شش جلد ازش کتاب دست گرفته باشم. با این حساب خیلی نمی تونم بگم چی خوبه و چی بد برای شروع
یه سری سیرها هست که می تونید سرچ کنید و پیداشون کنید. طبیعتا اونها بیشتر کاربردی ان تا حرفهای یکی مثل من که خیلی اهل این مسیر نیست.
در مجموع نظرتون چیه در مورد آثارشون...؟

چون من خودم این سیر چیدن ها رو درک نکردم .. شاید هم نرسیدم به مرحله ی درکش هنوز
پاسخ:
آخه با پنج شش جلد نمیشه در مورد یه نفر خیلی خوب قضاوت کرد
هرچی دونستم رو هم تقریبا توی متن آوردم
تا اینجا من فهمیدم که علی صفایی اولا مخاطب خاصی رو مد نظر قرار میده و براش حرف می زنه و باید دقیقا مخاطبش باشی که بفهمی چی میگه و ثانیا چون روی یک مسئله تمرکز میکنه، اون جامع نگری رو باید از بقیه نوشته هاش به دست بیاری و اینجوری نیست که یه جا همه مطلب رو بهت بگه. با این اوصاف جمع بندیم اینه که نوشته هاش قابلیت همراه کردن همه رو نداره ولی اونی که باهاش همراه میشه واقعا شیفته اش میشه.
ضمن اینکه یه نکته مشترکی بین همه اهالی عصر انقلاب مشترکه و اونم باز تعریف مفاهیم دینیه. شهید مطهری. شهید بهشتی. آقای مصباح. آقای صفایی. آقا. همه شون. همه دارن مفاهیم دینی رو باز تعریف می کنن و این بازتعریف ها قطعا نیاز جامعه ست. علی صفایی هم یکی از این همین هاست و تا اونجا که من دیدم به متون دینی هم واقعا مسلطه. این نیست که بگیم اشتباه میگه! نه واقعا. بازتعریف هاش هم خیلی قویه و جذاب. اما مسئله «چامعیت» و «خروجی نهایی» این روندی که ترسیم می کنه هنوز برام سواله. نه که بگم ایراد داره! نه. سواله. 
موافقم..

با این هم موافقم تا حدودی ..

درسته، ممنون از شما 🙏⚘
پاسخ:
سلامت باشید ان شاءالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.