گوی

1.
اینجا کم طلبه و کم کسی که در فقه دست و پایی زده باشد ندارد. اما دوست دارم من هم دست و پایی بزنم. جای دوری نمی رود خیلی.

 

2.

متن روایت:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى جَعْفَراً ص شَبِیهاً بِالْمُسْتَنْصِحِ لَهُ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ کَیْفَ صِرْتَ اتَّخَذْتَ الْأَمْوَالَ قِطَعاً مُتَفَرِّقَةً وَ لَوْ کَانَتْ فِی مَوْضِعٍ [وَاحِدٍ] کَانَتْ أَیْسَرَ لِمَئُونَتِهَا وَ أَعْظَمَ لِمَنْفَعَتِهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اتَّخَذْتُهَا مُتَفَرِّقَةً فَإِنْ أَصَابَ هَذَا الْمَالَ شَیْ‏ءٌ سَلِمَ هَذَا الْمَالُ وَ الصُّرَّةُ تُجْمَعُ بِهَذَا کُلِّهِ.

ترجمه:

مردى خدمت {جدم} ابو عبد اللّه صادق (ع) آمد و از راه نصیحت و خیرخواهى گفت: چرا بوستانهاى پراکنده‏اى در اینجا و آنجا ابتیاع کرده‏اى؟ اگر این بوستانها در یک منطقه بود، رسیدگى به آنها آسانتر و کم‏خرجتر مى‏شد و عایدى آن بیشتر بود. ابو عبد اللّه به او گفت: من بوستانها را در مناطق مختلف برگزیدم تا اگر به این منطقه آفت برسد، ازسایر مناطق بهره‏مند باشم و خسارت کلى پیش نیاید. و اگر همه مناطق سالم بماند، درآمد آن وارد یک کیسه خواهد شد.

 

3.
مرحوم علامه مجلسی در مرآة العقول سند این روایت را صحیح دانسته اند. 

 

4.
قاعده ای داریم که می گوید هرگاه علت چیزی بیان شد، آن علت خیلی چیزها را تخصیص می دهد و هم زمان به خیلی چیزها تعمیم پیدا می کند. مثال می زنند به اینکه اگر پزشکی بگوید انار نخور چون ترش است؛ یعنی می توانی انار شیرین بخوری و البته که انار موضوعیت ندارد و ترشی هم نباید بخوری چون ترش است. در این مثال، انار شیرین از موضوع (یعنی انار) تخصیص خورده و ترشی که در موضوع (یعنی انار) نبوده، حکم به آن هم تعمیم یافته است. 

 

5.
در روایت، حضرت امام صادق سلام الله علیه تعلیل می آورند. می فرمایند دلیل بوستانهای متفرقه و پراکنده، با اینکه نگهداری و رسیدگی به آن ها سخت تر است، جلوگیری از آسیب است. وقتی این دلیل آورده شده باشد، یعنی هرجا ما حس بکنیم که ممکن است آسیب اقتصادی بخوریم، احتیاط آن است که دست از زیاده خواهی و تنبلی برداریم و به سمت احتیاط حرکت کنیم. 

 

6.
روی همان مورد چهارم، باید گفته شود که بوستان خیلی موضوعیتی ندارد و مسئله اقتصادی مهم است. یعنی ایجاد شرکت های سنگین که ممکن است با تکانه های اقتصادی، سنگین زمین بخورند خیلی خوب نیست. یعنی ما به این سمت بایستی حرکت کنیم که مسائل اقتصادی مان را در دل چند شرکت کوچک جلو ببریم، هرچند که سود کمتری داشته باشند. 

 

7.
تا اینجا خیلی مطلب ساده و روان و بدون چالش. کمی مسئله را چالشی کنیم شاید بد نباشد. سوال اول این است که الان اگر کسی شرکت بزرگی تشکیل دهد، خلاف منویات امام صادق سلام الله علیه عمل کرده یا خیر؟! اگر عمل کرده، گناهی هم انجام داده است یا نه؟! بالاخره امام صادق سلام الله علیه روش و منشی داشته اند و دلیل روش خود را هم توضیح داده اند. آیا واجب است به آن عمل شود؟! مستحب است؟! واجب فردی است یا اجتماعی؟! همه باید به سمت شرکت های کوچک بروند یا همه به سمت شرکت های بزرگ؟! مسئله شرعی است یا حضرت (ع) از یک حکمی عقلایی پرده برداشته اند؟! 

 

8.
در آن مناظره نه چندان معروف، سید می فرمود که اسلام در معاملات حکم تاسیسی ندارد و همه اش ارشاد به عقل است و پس اقتصادی اسلامی نداریم. هر چه بنده خدا حاج شیخ سعی کرد بین مکتب اقتصادی و نظریه اقتصادی و فلان چیز اقتصادی تفکیک کند که مقصود خودش را از اقتصاد اسلامی برساند، نتوانست که نتوانست! قطعا سید این روایت و هزاران هزار روایت مثل این روایت را دیده اند. آن ها هم احتمالا نتایج مشابهی گرفته اند. پس چرا می گویند اقتصاد اسلامی نداریم؟! به همان دلیلی که گفتم. 

 

9.
من اما به دعواهای این سبکی خیلی اعتقادی ندارم. مباحث درجه دو را مطرح می کنند و ما را در آن درگیر. منظور از درجه نه پایین بودن کیفیت که منظور، مباحث ثانوی یک علم است. حدیث و استنباط از آن میشود بحث درجه یک علم و آیا اقتصاد اسلامی داریم، مباحث درجه دو و فرع بر مباحث درجه یک. من خیلی به درگیر شدن در این ناحیه ها اعتقادی ندارم. می دانم که لازم است. همه جا هم باید داد بزنیم مطلب را. ولی تا خروجی واقعی و کف صحنه نداشته باشیم، احدی برای ما تره هم خرد نخواهد کرد.

 

10.
به یاد دارم در زمان دانشگاه همیشه دنبال این بودم که علوم انسانی اسلامی را پیدا کنم. هرچه گشتم کمتر یافتم. نه اینکه نبود! بود! بعدا فهمیدم. اما در دسترس ماها نه. نبود. مطالبی که سر درس های حوزه گفته می شد کجا و ما در سر دانشگاه کجا؟! 

 

11.
اسلام پیرامون اقتصاد نظر دارد. یک نمونه نظر هم همینطوری روی هوا، بدون تحقیق و تفحص جدی و اجتهادی بیان کردم و نهایتا هم با هزار سوال رهایش کردم که بگویم می شود آن را امتداد داد. مقصود از اقتصاد اسلامی، دقیقا همین است. مجموع همین گزاره ها. ما انسداد در باب اجتهاد را قبول نداریم. مسئله ای اگر مطرح شود، می توان به آن پاسخ داد و باید اسلام برای آن پاسخ داشته باشد. هر مسئله ای که مربوط به زندگی و آخرت انسان است. بعد یک دفعه بگوییم اقتصاد اسلامی نداریم، یعنی می خواهیم دست مخاطب را از دامان اسلام کوتاه کنیم. او که نمی فهمد تو می گویید ارشاد به حکم عقل یعنی چه؟! او خیال می کند یعنی همین حرفی که ما در فضای اسلامی می زنیم، همان حرفی است که خارجی ها می زنند. نمی داند که عقل آن ها، به قول علی صفایی، در حد غریزه فکر می کند و راه حل های غریزی هم پیدا می کند. آن ها ادعای تصحیح و اصلاح دنیا و آخرت را ندارند! صرفا می خواهند نظم موجود را به نفع یک عده حفظ کنند. همین. 

 

12.
دست از دامان اسلام کشیدن درست نیست. به هر بهانه و توجیهی. از این طرف، جمود هم درست نیست! ما در مباحث فلسفی و عرفانی و وحیانی، عقل و شهود و وحی را سه عنصر لاینفک از هم می دانیم. هرگاه یکی از این سه، با بقیه سازگار نباشد، قطعا یک جای کار می لنگد. به همین منظور وحی و عقل و شهود، چراغ های راهنما برای برداشت صحیح هستند. و همین مسئله در مورد اموری که یک پا در تجربه دارند هم صدق می کند. یعنی شاید به جای شهود بتوان تجربه را جایگزین کرد. و در سایر امور هم متناسب با آن ها. و به گمانم، اسلامی بودن به روشن بودن همین چراغ وحی است. که تو در سایه روشنای این چراغ است که داری می فهمی و مطلبت را عرضه می کنی. 

 

13.
روش و متد ساخت یک علم، متفاوت از روش و متد فهم دین است اما در سایه فهم دینی، علم دینی هم شکل می گیرد. این آن چیزی است که من میفهمم. حال سوال این است که آیا مباحث درجه یک علم دینی، با روش درست هم صورت پذیرفته است؟! واقعیت امر این است که بله، ما تک گزاره هایی در تراث خود داریم که به صورت پراکنده مباحثی را مطرح کرده اند. تفکیک علوم به سبک جدید، طبیعتا در علوم قدیم وجود نداشته است و گاه با مطالعه یک علمِ گذشتگان، می بینیم که همزمان در حال تحقیق و تفحص در پنج علمِ کنونی هستیم. اما تجمیع این ها در کنار یکدیگر، استفاده از روش درست و عرضه به زبان روز، کاری بس سنگین است و همتی والا می طلبد. مرحوم شهید صدر هم از سخت بودن این روند صحبت کرده اند.

 

14.
علم را عرضه کردن، مرحله اول است. به صحنه عمل کشاندن آن، خصوصا در عرصه اجتماع، کمر می شکند گاهی... 

نظرات  (۴)

سلام
مناظره‌ای که تو متن گفتین رو یا به اسم مناظره‌کننده‌ها یا برنامه یا به هر نحو که صلاح می‌دونین معرفی می‌کنین لطفا؟
پاسخ:
سلام
https://www.aparat.com/v/j3049mu

خدمت شما
متشکرم
پاسخ:
خواهش می کنم
چرا ما سال‌هاست درگیر این بحثای بدیهی هستیم و این ماجرا تموم نمی‌شه؟
پاسخ:
یکی از راهکارهایی که من معمولا پیشنهاد میدم، کار اجراییه.
آدم ها تا وارد کار اجرایی نشن، راستش خیلی جاها این درگیریها مادام العمر باقی خواهد ماند
شما باید وارد قوه قضاییه بشی، حجم بالای پرونده ها رو ببینی، روند سخت دادرسی رو نگاه کنی، بعد نظر بدی. و همین طور خیلی مسائل دیگه
ما یاد گرفتیم آدم های علمی رو از آدم های اجرایی جدا کنیم. یه سری ها فکر می کنن و یه سری های دیگه اجرا. اونایی که فکر می کنن از صحنه اجرا جدا هستن و منتظرن یکی بره کارشونو اجرا کنه و اونایی که اجرا می کنن وقت فکر کردن ندارن!!! 
یه بدبختی هم این وسط پیدا میشه بره با فکر کار کنه، آدم و تشکیلات نداره :)) 

این یه مسیر برای حل تعارض های علمی
ممکنه راه های دیگه ای هم به ذهن شما برسه...
جوابتون به کامنت قبلی لب لباب مطلب بود
با پوست و گوشت و خونم تجربه کردم
ما یه مشاور علمی داره سازمانمون و چنتا آدم اجرایی
همیشه بین تزهای مشاور علمی و آدم اجرایی
درگیری داریم.
به مشاور گفتیم بشین پشت رل حرف خودتو اجراکن
گفت نه ! من مشاورم
پاسخ:
سلام

این دعوای بین اجرایی ها و فکری ها حل نمیشه تا اینکه هر دو وارد عرصه همدیگه بشن

در دوره حرف مفت زدن قرار داریم راستش... به همه نحو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.