گوی

هر جور دارم فکر می کنم می بینم در عمل ما با سوال بی حجابی اجباری آری یا خیر رو به رو هستیم و حجاب اختیاری، فرض نامتحققی ست برای صاف کردن جاده بی حجابی اجباری.

نظرات  (۲)

یه وجهی اش هم پر واضحه که کنش اعتراضیه !
پاسخ:
دوست داشتم این پست رو هم بلند بنویسم ولی توانش نبود
تیتر بعضی از مسائلی که میخواستم بگم رو اینجا بگم بد نیست. نتونستم سر و سامون بدم به این تیتر ها خیلی و الا مفصل می نوشتمشون... 

0. حجاب برای حضور در اجتماعه و روابط و پیشرفت
1. بی حجابی یعنی دخیل کردن فاکتور زیبایی به عنوان یک عامل در پیشرفت
2. خروجی دخالت فاکتور زیبایی بعد از چند سال + قانون عرضه و تقاضا = رقابت بیشتر بر سر هر چه زیباتر شدن و کم بها شدن یه عده = زنان علیه زنان = پیشرفت به این معنی یعنی بسترسازی برای آزار هر چه بیشتر زنان
3. طرح سوال: مرد هم زور بازوش رو میاره وسط و زن چرا باید زیباییش رو به عنوان یه عامل دخیل در مسئله پیشرفت نکنه؟! و پرورش صورت سوال
4. طرح سوال: زن دوست داره اذیت بشه، به کسی چه مربوط؟! و پرورش صورت سوال
5. ارتقای بحث «بی حجابی = اذیت» به بحث «پیشرفت واقعی و قواعد پیشرفت» و تاکید بر مسئله «مرد این کار رو کرد پس منم اون کار رو می کنم = لج بازی بچگانه در سنین 3 الی 10 سال». 
6. مانور بر مسئله قواعد پیشرفت و مانعیت بی حجابی بر سر راه پیشرفت خود و دیگران: حجاب برای رفع مانعیت پیشرفت است
7. گره زدن مسئله رشد و پیشرفت واقعی با مسئله هویت
8. تبیین جایگاه اراده و اجبار ( به خصوص اجبارنظامات اجتماعی) در روند رشد انسان
9. بی سر و سامانی علوم انسانی و جایگاه شان: عدم تبیین جایگاه هر علم منجر به بی مبنا شدن مردم و یا چند مبنایی شدن و در نتیجه بی سر و سامانی فکری مردم
10. بیان واقعیت صحنه بی حجابی: عده ای مسئله هویتی (اعتراضی که به هویت برمیگرده)، عده ای تحت تاثیر رقابت و جو، عده ای ولنگاری
11. بیان واقعیت صحنه بی حجابی: فقدان قانون در فضای بی سامانی علوم انسانی و رشد رسانه ها ( به معنای جبر غیر قانونی) در عمل یعنی ایجاد مانع برای پیشرفتِ زنان در جامعه و به تبع پیشرفت جامعه



خلاصه که می خواستم به حرفی که شما میزنید از جنبه هویتی بپردازم. به بی حجابی هویت اعتراضی دادن و همین رو دارن کنش اجتماعی به حساب میارن. طبیعیه که وقتی مسئله این مدلی بشه، این سمت هم حجاب هویتی میشه. 



خیلی تیترهاش آشفته است... ولی خوب شد یه جا نوشتمش -_- سر و سامان دادن بهش لازمه :/
دیدید آدم گاهی یه چیزی رو می فهمه ولی نمیدونه از کجا شروع کنه به گفتن؟! دقیقا الان همونم -_- می فهمم ولی دقیق این ارتباطات رو چطور بیان کنم، نمیدونم!
بسیار عالی 👌🏻
با تک تک سرفصل ها میتونم ارتباط برقرار کنم
اما چند چالش خیلی مهم وجود داره بر سر اینکه این سرفصل ها بشن سوژه فکری ؛ یکی اینکه صورت مسئله حجاب بقول آقای جمشیدی زخمی است .وقتی اسم حجاب میاد آدم بجای اینکه بیاد عفاف بیفته ، بیاد اکبر پونز و مهسا امینی و گشت ارشاد میفته .
چالش دوم اینه که جامعه سالهاست مواجهه اش با این موضوع توام با لجبازی است ، در چنین فضایی چطور میخواید این سر فصل ها رو به گوش مخاطبش برسونید . من بسیار دیدم افرادی رو که ابدا مذهبی نیستند اما از وضع فجیع هم حجاب و هم عفاف اونقدر به سطوح اومدن که صداشون در اومده که این چه وضعیه ! اما بخاطر اینکه با حکومت هم صدا نشه خیلی مانور نمیده روی مسئلع و بنظر من به مرور هم به وضعیت عادت می‌کنه .
چالش دبگر هم بی عقلی نهادهای حاکمیتی هست . نهاد حاکمیتی وظیفه داره این وضعیت رو کنترل و مدیریت کنه اما وقتی به ناشیانه ترین شکل ممکن این کار رو می‌کنه ناخواسته اعتبار خودش رو زیر سوال میبره و کم کم بواسطه نادیده گرفته شدن توسط مردم از روند تصمیم گیری حذف میشه .
پاسخ:
چالش اول اگه در سطح صورت مسئله بمونیم که خودش میشه مستحکم تر کردن مانع. من مشکلی ندارم که ذهن یه عده منصرف شده باشه به این مسئله کما اینکه توی هزار نوع مسئله دیگه ذهن ها به سمت های دیگه ای میره، صورت مسئله مشکل نداره، موندن توی صورت مسئله مشکل داره. مثل زن و شوهرهایی که دعوا می کنن و زن با سی سال زندگی برمیگرده میگه تو الان چاقو رو کج گذاشتی رو سینک ظرفشویی و از سی سال قبل همینجوری برخورد کردی و مادرت سی سال قبل چاقو رو کج گذاشت و گند زدید به زندگی من و میزنه زیر گریه و هیچ حرفی نمی خواد بشنوه؟! این دقیقا همونه. یعنی بعضی وقت ها حس می کنم یه عده با مطرح کردن این جور مسائل بیشتر از اون که براش دنبال جواب باشن، دنبال ایجاد مانع هستن برای جلو رفتن کار! با همون فکر خانمی که مثال زدم. یعنی حرف اینه که «دیدید گفتم گشت ارشاد غلطه و الان دیگه نمیشه جمعش کرد و چرا اون موقع به حرفم گوش ندادید؟!» و اثبات اینکه حرف آقایون مثلا درست بوده. حالا من خیلی آشنایی ندارم با این آقایی که اسمش رو بردید. نخواستم سرچ کنم که ذهنیت هم درست بشه برام. من مجموع مشاهداتم توی این زمینه رو دارم میگم. بله چالش هست، اما موندن توی صورت سوال هم چالشه. این اولا. ثانیا بالاخره راه حل هایی هم میشه براش تدبیر کرد. طبیعتا به هم زدن ذهنیت مستلزم کار فکری و فرهنگی و رسانه ایه و البته زمان. یعنی کار باید بشود! و زمان هم باید داده بشه. تا هر کاری میخواد انجام بشه سریع میگن نمیشه :| خب بذار بره جلو بعد بگو نمیشه :)) ثالثا باید هدف رو صد در صدی در نظر گرفت ولی واقعیت صحنه اینه که خیلی جاها هدف به صد در صد خودش محقق نمیشه. اینا اقتضای کار اجراییه. این سه نکته لحاظ بشه بنظرم مسئله انقدر دیگه داغون نیست! یعنی مانع هست ولی انقدری پررنگ نیست که ما بخوایم سر این توقف کنیم و هیچ راه حلی نداشته باشیم. شده حکایت اون که سیل داره میاد خونه زندگی آدم رو ببره، ما دنبال این باشیم که یه سدی بزنیم به رنگ طبیعت اطراف، که وقتی گردشگرها میان از جاذبه بصری سد هم لذت ببرن! بابا الان باید خار و خاشاک و هر چی دم دستمون هست رو بریزیم سر راه سیل، که کمتر زندگیمون رو از بین ببره. اینجوریه ماجرا توی چشم من. تاکید می کنم! بی تدبیری اصلا! حماقت اصلا. ولی جواب این مسئله کار فرهنگیه و زمان هم می خواد. و میشه کار کرد. نشدنی نیست. بالاخره قدم های اولیه هم توی این مسیر برداشته بشه کم کم راهکارها دست آدم میاد.

چالش دوم راستش راه حل در سطح فردش باز میشه کار فرهنگی (مدل خاص خودش البته... مدل فرد به فرد) و در سطح کلانش میشه قانون و کار فرهنگی. هر دو تا با هم. قانون رو میشه با زور اجرا کرد. شدنیه و هیچ مشکلی هم نداره. مسئله اینجاست که ما دنبال قانونِ بدون پشتوانه فکری و فرهنگی نیستیم، خصوصا توی این جور مسائل. همون حرف های مورد قبل، با شدت کمتر. چون ذهنیت به نظرم گسترده تر از لجبازیه. قسمی که میخوان لجبازی کنن خیلی کمترن. همون نکته های مورد قبل دیگه. چیز جدیدی ندارم اضافه کنم اینجا.

چالش سوم هم راستش باز جواب قبلی. یعنی اینکه ممکنه قانونی اشتباه باشه، عملکردی اشتباه باشه، نمیدونم خوب اجرا نشه یا هرچی، بله! همیشه همین بوده. قانون از بالا تصویب میشه تا برسه پایین و توی صحنه عمل خب کلی ماجرا پشتش میاد. اما باز اینجا هم خیلی چیزها باید مد نظر قرار بگیره. یه حرفی الان یادم اومد بنظرم خوبه بگم. حسن روحانی توی مناظره 96 بود اگه اشتباه نکنم که به آقای رئیسی می گفت این حرفهایی که تو میزنی رو ما هم می خواستیم اجرا کنیم، اجرا هم کردیم، اما جواب نداد! خیلی حرف جالبی بود بنظرم :) جدای از صحت و سقم حرفش، بنظرم اصل حرف خیلی جاها درسته. ایده ها گاهی ایده های خوبی ان. اما تکمله ها و تتمه هایی که باید بخوره رو نمیخوره و یا انجام نمیشه و به همین خاطر به ثمر نمی شینه. آقا چند وقت قبل گفتن که آقایون کار رو پیگیری کنید و این نشه که برای خودتون قانون تصویب کنید و کسی اجرا نکنه! خب این گیر خیلی از کارهای ماست. قانون، قابلیت اصلاح داره. چیز عجیب و غریبی نیست که! یه مدت اجرا می کنی و بعد اصلاحیه میزنی و تکمیلش می کنی. این ها همه شدنیه. نشدنی نیست. 

اگه احیانا حس می کنید که من صحنه رو نمی شناسم و دارم برای خودم خیالبافی می کنم و جلوی اون دختری که الان دوس پسرش بهش گفت با موهای باز چقدر جذابی، با چه قانون و کار فرهنگی ای میشه ایستاد و ...؟! باید بگم سیل داره میاد. یا باید ول کنیم. کاری که همین الان داره انجام میشه. یا باید کاری رو انجام بدیم. که گزینه دوم مطلوب منه. توی فضای بیان هم من دو تا مشکل رو دیدم. یکی اینکه به نظرم ذهنیت برخی بزرگواران جوری میشه که با همون قاعده ی نکنه اشتباه کنیم، عملا میرن توی زمین بی حجابی. عملکرد مخالف حجاب رو یعنی گسترش میدن. به قول شما لجبازی. به قول من دقیق ندیدن صحنه. مشکل دوم هم ایراداتیه که به حاکمیت وارد میشه و به قانونی بودن مسئله. این دو تا توی فضای بیان، برای من پررنگه. فعلا کاری به بیرون از اینجا ندارم خیلی... اونی که دوس پسرش بهش گفته فلان سر جای خودش، در سطح بیان من سعی کردم صحبت کنم.  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.