گوی

1.
اکنون که قلم در دست گرفته ام، معده ام در حال جوشش است. چند صباحی هست به این درد مبتلا شده ام. نمی خورم شبیه خرس قطبی مهیا برای خواب زمستانی می شوم. می خورم، معده ام شبیه آتشفشان. گفته ام چند روز قبل مجبور شدم سری به بیمارستان بزنم؟! دیدم نفسم بالا نمی آید. دکتر خواب آلود فرمودند که حساسیت است. چند آمپول و قرص و اسپری. پدر که اسپری را دید انگار تمام آمال و آرزوهایش فرو ریخت. گفت نزن. حس کردم دلش به رحم آمد. قدرت چانه زنی ام بالاتر رفت. گفتم در صورت ورود مرغ جدید به خانه! لذا می توان گفت که من برای بقا در کره زمین ریه وسط گذاشتم! شما چه کرده اید؟! هان؟! 

 

2.
اکنون که قلم در دست گرفته ام، ایران مشغول حمله به اراضی اشغالی است گویا. فیک نیوزهایی که پیگیری می کنم اینطور می گویند. دیشب بود فکر کنم که توی وبلاگ تلاجن خواندن انا رب الابل و للبیت رب! اگر عربی اش را درست گفته باشم. من شترهایم را دارم و این خانه صاحب دارد. خب حقیقتا حرف درستی است. حتی قسمت اولش را هم می توان برداشت! که شترها هم صاحب دارند. نمی دانم ادامه ماجرا چه شکلی است ولی این گهواره را به دریا می اندازیم... خدایش نگه دارش باشد.

 

3.
اکنون که قلم در دست گرفته ام، چند روزی از شروع پاچه گیری سگ هار منطقه گذشته است. این چند روز احتمالا خیلی ها به خودشان فکر نکرده اند. من هم جزو همین ها هستم. وقتی گفتم برای من یک همسر پیدا کنید به فکر خودم نبودم. من از این چیزها رسته ام. گسسته ام. اخ و تف اصلا. من برای خودتان گفتم که وظیفه تان را عمل کنید. ولی خب... تنبلی پشت تنبلی. بهانه پشت بهانه. کوتاهی پشت کوتاهی. این جنگ تمام بشود یا نشود، فردا چطور می خواهید توی چشم های من نگاه کنید و سلامت بدهید؟! هوم؟! نچ نچ نچ.

 

4.
من طلبه ام. مجبورم همه جای ماجرا اسم خدا را وسط بیاورم. فکر کن طلافروش باشی و از طلاحرف نزنی. می شود؟! نمی شود. خودت بخواهی ساکت باشی بقیه قیمت طلا را می پرسند. من هم مجبورم اسم خدا را بیاورم. ماجرای جنگ را می توان از پشت عینک های مختلف دید. از پشت عینک تسلیحات نظامی. از پشت عینک اقتصادی. از پشت عینک سیاسی. از پشت عینک امنیتی. من از پشت عینک طلبگی می خواهم نگاه کنم. سعی می کنم همان عینکی باشد که ابی عبدالله سلام الله علیه آن را به دست ما داد. همانی که زینب سلام الله علیها بر چشم گذاشت و فرمود ما رایت الا جمیلا! خون بود. خون! خون برادر. خون امام. خون خدا. ثارالله... . 

 

5.
خدا کجای ماجراهای ماست؟! ما پستی و بلندی های زیادی را در زندگی طی می کنیم. فردی و اجتماعی. گاهی فردی در صعودیم و گاهی اجتماعی و گاهی برعکس. اما آن چه که همیشه هست و خواهد بود، خدای متعال است. ان یمسسکم قرح. اگر زخم برداشتید. فقد مس القوم قرح مثله. قبل از این هم ضربه زده بودید. تلک الایام نداولها بین الناس. روزگار بالا و پایین زیاد دارد! ما می چرخانیمش. چرا؟! چون آدم ها باید خالص شوند. خالص بد یا خالص خوب. دیدید جبهه بندی ها را. هزار و چهار صد و یک دیدید و این بار هم. خط کشی ها مشخص شد. باز هم مشخص خواهد شد. ما پاک می شویم یا کثافت محض. خُرد خُرد. 

 

6.
تصمیم چه می شود؟! ادامه تف کردن به صورت دشمن یا نشان دادن دندان فشرده شده از غضب به او و دور نگه داشتنش؟! نمی دانم راستش. ولی هر چه که هست من پشت سر جمهوری اسلامی می ایستم. من جمهوری اسلامی را یک فرد نمی بینم. یک قوه عاقله می بینم که در حال تصمیم گیری است. و سعی می کنم پشت سر این قوه عاقله بایستم. خیلی مولفه ها در تصمیم گیری موثر است. یادم هست که بعد از شهادت سید یکی از اساتید حاج آقا را بین درس خفت کرده بود که باید زودتر می زدیم و عقب نشینی غیرتاکتیکی غضب الهی را به دنبال داشت و الخ. حاج آقا گفتند که باید می زدیم ولی به شرطها و شروطها و شرطش هم همین وحدتی بود که در بین مسئولین ایجاد شد برای زدن. این یعنی قوه عاقله ای که می خواهد همه را با خود همراه کند. اعتماد کنیم. جای دوری نمی رود.

 

7.
بردیم یا باختیم؟! پشت سر فتح اولیه اُحد، شکستن دندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود و پشت سر صلح حدیبیه، فتح مکه. ماجرا ها را با امتدادهایشان باید دید. ایران برد یا باخت؟! امتدادهایش را باید دید. 

 

8.
امتدادها را چطور می توان دید؟! امتدادهای سیاسی و اقتصادی و ... را خیلی هایمان راحت می بینیم ولی به گمانم قوه عاقله ای لازم است که این ها را جمع بندی کند. ابتدای ماجرای طرح پیشنهاد بستن تنگه هرمز و زدن پایگاه های آمریکا در منطقه، من حسم این بود که ایران نمی بندد و نمی زند. چرا؟! یکی از دلایلش این است که ایران نمی خواهد یک دفعه در هزار جبهه وارد جنگ شود. یکی از دلایلش این است که این کشورها مسلمان نشینند و مسلمانان آن ها مهم ند. دیشب که تصاویر فرار مردم قطر هنگام موشک باران بیرون آمد خیال نکنید تصویر جذابی بود! نه! این ها مسلمانند. خیلی هایشان مستضعفند. تو بگو حجاب ندارد. تو بگو فلان است. ولی مسلمان است. و این موشک باران، فقط زدن یک نقطه نظامی نبود و نیست و با دل این جماعت هم کار دارد و اسلام، با دل سر و کار هم دارد! ایران ته مراعات را انجام داد. خبر داد! با قطر هماهنگ کرد. فقط یک منطقه را زد. محدود. این ها را می توان در طرح سیاسی و اقتصادی و ... گنجاند ولی قوه عاقله جمع بندی کننده بنظرم طرح دل مردم و دل قطر را هم لحاظ کرده است، که این ها را بلند مدت باید دید. به گمانم! به نظرم. نمی دانم.

 

9.
ابتر، یعنی منقطع الآخر. یعنی بنا بود صد ثمره مترتب شود، هفتاد تا مترتب شده. این یعنی ابتر. به خدا بسپاریم که هر کاری می کنیم ابتر نماند. بی نتیجه! بدون ثمر...

 

10.
از خدا کم گفته ام. این چند روز چقدر قرآن خواندیم؟! اگر کم، خب... بنظرم... تجدید نظر باید بکنیم. اگر کمتر نماز با اخلاص خوانده ایم... خب... بنظرم... تجدید نظر...

 

11.
خدایا! من آلوده ام. می دانی. از همه بیشتر... پاک بپذیرم.

 

12.
در پایان: جنگ شروع شد و هنوز نمی دانم تمام شده یا نه، باز هم من مجرد ماندم -_- صلوات!

نظرات  (۴)

رهبر انقلاب یک ویژگی خیلی بارز داره و اون اینه که حرفش رو صریح و روشن و بی لکنت میزنه . خیلی حرفهایی که مسئولین دیگر اصلا اهمیت نمیدن به مردم بگن ، رهبری به صراحت و با سادگی و صمیمیت با مردم در میان میگذاره . حرف ایشان هم در مورد جنگ ، صلح ، مذاکره و ... هم روشنه . علاوه بر این تجربه های مختلف رو دیدیم و پخت و پز قوه عاقله نظام رو هم چشیدیم .
با وجود همه اینها اینکه کسی بیاد همه امور رو موکول کنه به پدیده مبهمی به نام "قوه عاقله" که معلوم نیست کیه ، چیه و مبنای تصمیم گیری هاش چیه ، فریب بزرگی هست که در وهله اول عنصر فعال انقلابی رو تبدیل میکنه به یک مهره بیشعور و منفعل که صرفا نقش عروسک خیمه شب بازی رو اجرا میکنه .
با همین منطق از عاشورا درس مذاکره گرفتند ، و به عنوان تصمیم "قوه عاقله نظام" جا زدند ، و برچسب تندروی و مهر سکوت بر زبان مخالفان زدند . 
جمهوری اسلامی بدون عناصر فعال انقلابیش و آرمان های انقلابش ، چیزی نیست جز یک ساختار فاسد و سازشکار و بی هویت .
پاسخ:
سلام

خوبه که صریح می گید و صریح بگم

دو تا نکته توی ذهن من پررنگه
یکی فقدان اطلاعات کافی و وفور اطلاعات اینترنتی. این دو تا قطعا توی تصمیم سازی و تصمیم گیری خیلی موثره. من خط کش دارم و شما هم. همون چیزی که حضرت آقا دارن تحویل ما میدن. ولی چی رو داریم اندازه می زنیم؟! روی این اتفاق نظر داریم؟! اصلا مشخصه؟! من به نظرم خیلی وقت ها این مسائل مشخص نیست. ما در فقر اطلاعات به سر می بریم واقعا. بله! من هم مثل شما معتقدم و مثل خیلی های دیگه که این جنگ، این مدلی نمیشه تموم بشه. هنوز یک سال از ماجرای لبنان و سوریه نمی گذره. غزه هنوز درگیره. کور که نیستیم! وادادگی برخی ها هم برامون مسجله. ترسشون. اطلاعاتی که باعث میشه این ها بیشتر بترسن. و ... . منم اینا رو می دونم. ولی با همه این ها هنوز معتقد به فقر اطلاعات خودمون هستم. 
دوم مسئله قوه عاقله است. میگید موهوم؟! ایرادی نداره. یعنی الان باید قائل باشید که وقتی حاجی زاده رفت، موشکی ایران خوابید. بعد از باقری ما دیگه هیچ کس رو نداشتیم و نخواهیم داشت. این مسئله خیلی توی چشم من پررنگ نیست. یعنی فقر و فقدان حاج قاسم قطعا آسیب زاست و همچنین آقای رئیسی. کیو با کی میخوایم مقایسه کنیم توی این صحنه؟! ولی مجموعه تدابیر و راهبردها رو نگاه کنیم، خیلی اوقات به وجود این قوه عاقله واقف می شیم. 
سوم من با حرف های شما موافقم. کامل. یعنی وجود مهره ها و عناصر رو قطعا موثر می دونم. اینکه مسئله موهومی به اسم قوه عاقله نظام رو بندازیم وسط و با اون خواسته های شخصی رو جلو ببریم. همه رو قول دارم. منتهی این سمت واقعا قوه عاقله ای هم می بینم. و فقدان اطلاعات رو. دست و پای من با این مسئله می لرزه برای هرگونه اظهار نظری. من هنوز یاد مظلومیت باقری میفتم چهار ستون بدنم می لرزه. باقری متهم بود به اهمال و سازش :( انگار حاجی زاده ی تهدید کننده خودش تصمیم میگرفت تهدید کنه و حاجی زاده ی موشک باران، خودش تصمیم می گرفت که موشک باران کنه و بعد چون شخصیت محبوبی بود ستاد کل میذاشت که سر جاش بمونه :( حاجی زاده محبوب می شد و باقری فحش می خورد... خیلی درد داشت این مدل رفتار. خیلی... همه دور هم بودن و همه با هم تصمیم میگرفتن و جمع بندی می کردن. الان هم همه شون با هم نیستن :( 

چهارم
مدل فکری شما رو می فهمم. کامل درک می کنم. هم شما هم بقیه دوستان بیانی که قطعا با نوشته من مشکل پیدا خواهند کرد. من جاده صاف کن صلح تحمیلی نیستم. ابدا. همونطور که جاده صاف کن جنگ تحمیلی نیستم. فقط دارم میگم اعتماد دارم. به کی؟! به چهار ستونی که با کنار رفتن سران نظامی ش سر پا موند. مسئله ی جنگ و صلح، مسئله فرعی نیست که حالا خیال کنیم مثلا فلانی در گوش اون یکی گفته تو برو بگو صلح و تموم! به قول شما آقا صریح حرفش رو می زنه و می ایسته. من گوشم به اونه! جنگ یا صلح. تف سر بالا یا هر چی. تحمیلی یا غیر تحمیلی... 

پنجم
فقدان گفتگوی صحیح بین مدل فکری من و مدل فکری شما برای من واضحه. احتمالا برای شما هم. من روی هوا حرف می زنم. ارجاع میدم به موهومات. روی کاغذ نشون نمی دم چی به دست آوردیم. ولی روی کاغذ شما می تونید نشون بدید چی رو از دست دادیم. و چه اتفاقاتی خواهد افتاد. می تونید دست بذارید روی لخت بیرون اومدن دخترها و بگید این از ثمرات صلح تحمیلیه. من چی؟! دستم خالیه. من نمی تونم دست بذارم روی مسئله خاصی. شما دنبال یک مسئله مشت پر کنید. اسرائیلی که خونه خراب شد مثلا. صلح پایدار در غزه. یه جوری که حماس راحت روی زمین غزه رفت و آمد کنه. یه جوری که نعیم قاسم راحت بیاد صحبت کنه. شما دنبال اینید و من هیچ وقت بلد نبودم راستش اینجوری چیزی رو نشون بدم. اینکه بلد نبودم دو تا پایه داره. یکی این که دنبالش نرفتم گاهی و یکی هم اینکه واقعا اطلاعاتم بعضی جاها کمه. شما طبیعتا با پیگیری و اطلاعات بیشتر می تونید حرف خودتون رو به کرسی بنشونید. و این حرفم نه به معنی کوتاه اومدن جلوی شماست. به معنی بارز کردن و نشون دادن دقیق تفاوت نوع تفکرهاست. من واسم باقریِ شهید مهمه. کاری ندارم فلان جا باقری چی تصمیم گرفت و اون جا انگشت توی چشم کی کرد و یا نکرد. مهر شهادتِ روی پرونده برام مهمه. زندگی بالا و پایین زیاد داره و باید همه رو محاسبه کرد. اما من خیلی حوصله درگیر شدن با جزئیات این مدلی رو ندارم. ضعف منه! ولی بالاخره هست... 


ببخشید طولانی شد و مبهم... میدونم خیلی مسائل رو درست نمیتونم توضیح بدم :( 
۰۴ تیر ۰۴ ، ۱۰:۴۳ ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
سلام

۱. چهل روز یک لیوان عرق نعنا با یک قاشق م بارهنگ رو بجوشونید ده دقیقه وباعسل میل بفرمایید.شب ها قبل از خواب :)
(اگه تنبلی نمیکردین و خودتون آستین هارو بالامیزدین اینطوری نمیشد، ایناهمش از اعصاب و حرص وجوش سرچشمه میگیره)


مااینو میدونیم که اگه جمهوری اسلامی چشم میبست روی خیلی مسائل، اسرائیل همون ابتدا نابود میشد.
مامسلمانیم ،مامثل اونا نیستیم.زن وبچه وغیر نظامی و مردم عادی میفهمیم یعنی چی!
مسائل سیاسی ازاونجایی که پیچیده ست متاسفانه اطلاعات بنده هم کمه زیاد نمیتونم تحلیل یا اظهار نظر کنم.
نظرات روهم خوندم و تاحدودی موافقم بانظرتون.


۱۲.ترامپ استراحت بین دونیمه داده تا شما آستینهارو بالابزنید
پاسخ:
سلام

1. حرص و جوش؟! چه حلافتا!
بعدشم
من این ترکیب رو درست کنم شب دوم مادرم منو باهاش ترکیب می کنه میده مرغمون بخوره قوت بگیره!

چه دعوایی شده این ور و اون ور... عجیب!

خسته ام خواهر! خسته ^_^
۰۴ تیر ۰۴ ، ۱۲:۱۶ ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
دوستان فعال رسانه، لطفا وحدت نسبی ایجاد شده در این ایام رو قدر بدونیم و کام مردم رو با دعواهای مسخره سیاسی و جناحی تلخ نکنیم. مخصوصا اون بخشی که مربوط به جدل بین نیروهای انقلابی میشه.
انتقاد کنیم ولی مراقب باشیم که این انتقادات با نیت عقده گشایی های حزبی نباشه.
گل به خودی نزنید و باعث نشید ترامپ به نیت پلیدش برسه.
ماهنوز سایه ی بالا سرداریم که خدا حافظ ونگهدارشون باشه ان شالله.
پاسخ:
سلام
از صبح توی گروه ها و خصوصی و حضوری همه جور حرفی شنیده میشه... یه درصدیش طبیعیه... بالاخره ما دنبال پیروزی بودیم... ولی اینکه تهش یه جوری ماجرا تقریر بشه که انگار ما بدبخت بیچاره ایم و خاک بر سر و ...، خب خیلی به مذاق من خوش نمیاد! آقا هم بعید می دونم این جور تقریری رو بپسنده... حتی اگه سکوت در برابر سکوت رو هم پذیرفته باشیم، اون هم از موضع قدرت بوده... 

خدا نگاه لطفش رو از ما نگیره... 
۰۴ تیر ۰۴ ، ۱۶:۴۱ مهتاب ‌‌
قاعدتا باید «للبیت رب» باشه🙄
پاسخ:
اوه اوه -_- 
حواسم نبود و اشتباه تایپ شد
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.