1.
اصل و فرع که نباید گم بشود. دنیا را که باید بخواهیم و می خواهیم، برای آخرت است. دنیا هدف است ولی هدف میان مدت برای رسیدن به آخرت. پله ی قبل از هدف است. مهم است. باید به آبادانی اش اندیشید. الدنیا مزرعة الآخرة یعنی اگر مزرعه وسعت داشته باشد، کیفیت داشته باشد حتما و قطعا آخرت هم کیفیت خواهد داشت. هرگونه خوانش و تقریر از دین که منجر به انحطاط و فرسودگی دنیای آدم شود، قطعا اشتباه است. و در مقابل هرگونه خوانش و تقریری که دنیا را اصل بداند و آخرت را کنار بزند هم غلط است. ما این وسط باید بایستیم. پای دنیای آبادی که وسعتش موجب وسعت در آخرت می شود.
2.
محکمات را باید چسبید و متشابهات را با آن ها تفسیر کرد. اگر بند اول مورد قبول باشد که به نظرم خللی در آن نیست، با همین عینک باید به همه وقایع نگاه کرد و آن ها را با این عینک تفسیر کرد. عینک جا به جا بگذاریم، خب تفسیر اشتباه هم به دست می آوریم.
3.
قیام حسین بن علی سلام الله علیهما را با همین عینک می بایستی نگاه کرد. صلح امام حسن سلام الله علیه را نیز. مبارزات سایر ائمه علیهم السلام را هم. بنا نبوده و نیست که دنیا از بین برود و بنا نبوده و نیست که دنیا اصالت پیدا کند. دنیای وسیع در خدمت آخرت باید باشد. و البته که تخریب ها گاهی برای ساخت و سازهای وسیع تر است. مثل جراحی که برای خوب شدن است. درد دارد، ممکن است ظاهر اولیه اش هم جذاب نباشد، اما هدف بلند مدت آن وسعت بخشی به دنیا و در نتیجه آخرت است.
4.
اگر ما اهل بیت علیهم السلام را امام و پیشوا به سمت خدای متعال می دانیم، تک به تک رفتارهای ایشان را هم بر اساس ماجرای هدایت باید تفسیر کنیم. همراه کردن زن و فرزند در کربلا را با همین مسئله باید تفسیر کرد. ماجرای شهادت افراد مختلف، با سبک ها و ذائقه های مختلف را هم بر همین اساس. که همه اینها ظرفیت هدایت بعدی را فراهم می کنند.
5.
اقتدای مادران این سرزمین به مادر حضرت علی اصغر سلام الله علیه را دیدید امروز. یک نمونه از هدایت گری. نمونه دیگر حر. نمونه دیگر جون! نمونه دیگر زهیر. نمونه دیگر حبیب. هرکدام برای عده ای سرمشقند. ستاره اند که راه را نشان می دهند. و بالنجم هم یهتدون.
6.
مسلم سلام الله علیه گول خورد؟! بازیچه شد؟! اشتباه کرد؟! راست و حسینی این سوال را جواب دهید. خودتان باشید و وجدانتان. اگر مسلم سلام الله علیه شهید نمی شد، الان شما یقه اش را نمی گرفتید که کوتاهی کرده؟! می دانید که مسلم سلام الله علیه که بود دیگر؟! در تاریخ نقل کرده اند که ابی عبدالله سلام الله در وصف مسلم نوشته اند: «قد بعثت الیکم اخی و ابن عمی و ثقتی من اهل بیتی» و حضرت سلام الله علیه تعارف ندارند. اخی و ثقتی را روی هوا نمی گویند! حالا چیزی گفته باشند. مسلم بن عقیل مورد اعتماد حضرت سلام الله علیه بود. شخصیت مورد اعتماد حضرت سلام الله علیه گول خورد؟! طفره نروید از جواب دادن! اینجاهای تاریخ را بایستید و جواب بدهید. گول خورد یا نخورد؟!
7.
طرف مقابل نامردی کرد. ضربه زد. خیانت کرد. و هزار حرف دیگر. قبول. مسلم سلام الله علیه این وسط گول خورد یا نه؟!
8.
عینک هدایت را روی چشم بگذارید. به ماجرای مسلم سلام الله علیه نگاه کنید. به شخصیت مورد اعتماد امام حسین سلام الله علیه و عملکردش در کوفه.
9.
کار هنری آن است که گاهی بخشی را نشان بدهی و بخشی را به ذهن مخاطب واگذار کنی که او تصویرگری کند. می خواهم کار هنری کنم. شما را با سوالی که پرسیده ام رها می کنم.
10.
کل کربلا را با نگاه الدنیا مزرعة الآخرة می توان تفسیر کرد. بازنمایی دنیای واقعی. دنیایی که نرم افزارش بر سخت افزارش می چربد. همان که می گویند پیروزی خون بر شمشیر. هرگاه نرم افزار را هیچ پنداشتیم و سخت افزار را اصل کار، یعنی دنیا را بد شناخته ایم. با بد شناختن، کربلا را هم بد تفسیر خواهیم کرد. و اکنون را.
11.
اف سی و پنج چه قدرتی دارد؟! موشک خیبرشکن ما چه قدرتی؟! این ها را مقایسه کنیم. چه کسی می برد؟! این سوال ها و این جواب ها، پله ی وسط است. فرع است و البته هدف میانه. اصل کار چیز دیگری است. اصل کار خدایی ست که بالای سر ماجراست و تاکید کرده والعاقبة للمتقین. چه تقوایی؟! تقوای هرجایگاهی متناسب با خود آن است. تقوا گاهی فلا یسرف فی القتل است. گاهی چشم بستن. گاهی هم روسری سر کردن. عاقبت با آنی ست که زیاده روی نمی کند و چشم می بندد و روسری بر سر می کند. این اصل ماجراست. البته که باید قدرت موشکی هم افزایش پیدا کند ولی اصل ماجرا هدایت است. اصل ماجرا اتصال ما به خدای متعال و قدم برداشتن در مسیر اوست.
12.
هدایت های جنگ دوازده روزه را باید دید...