گوی

1.
شب ها، ساعت دوازده به بعد، احتمالا در خیابان نیستید و نمی بینید. اینجا، نه شهر شما، همینجا موتورهایی که راننده شان خانم است، یک نفره یا دو نفره به خیابان می آیند. کم اند. ولی به چشم می آیند. گاهی راننده خانم است و پشتش یک آقا. ساعتِ یکِ شب. و شب ها، خانم ها آزادترند. هوا خوب است. می توانند موها را افشان کنند. باد به موها بیندازند. نه در یک محله ی دور‌دور‌خیز! نه واقعا. در جایی که محل عبور و مرور است و خانواده زندگی می کند و کسی انگیزه ای برای برخی مسائل ندارد. چون آخر شب است و بیرون نیستید و این ها را نمی بینید احتمالا، گفتم بگویم شب ها چه اتفاقاتی میفتد که دانستنش جالب است. کاری به روزها و وقایعش ندارم.

 

2.
ستاد نماز جمعه که اعلام کرد خطیب این هفته آقای صدیقی است، واکنش های یک دستی صورت پذیرفت. واکنش ها اصلا متفاوت نبود. همان سبک و برخوردی که با آیت الله رئیسی داشتند را این جا هم دارند. زمان آیت الله رئیسی چه اتفاقی میفتاد مگر؟! سیب دو هزار تومان گران می شد، یک عده، از مذهبی و غیر مذهبی، شلنگ بر می داشتند و اول و آخر دولت را می شستند. در مقابل عده ی دیگری سکوت می کردند. دفاعی نبود. سیب دو هزار تومان گران شده بود. گرانی را نمی توانستند توجیه کنند. مسئله کمی نبود. بحران بود. فاجعه بود. انگار سه میلیارد بمب اتم در ایران ترکیده باشد. همه باید انتقاد می کردند. همه. مذهبی های جلودار هم می گفتند ما باید انتقاد کنیم که نکنیم بقیه جلودار می شوند. الان هم همان صف بندی رخ داد. سی میلیارد پیام آمد که مردم عصبانی اند و تا مشخص شدن وضعیت چرا باید خطیب ایشان باشد؟! حالا انگار هر جمعه صف اول نماز جمعه اند! همه شان. که یک دفعه برای همه مهم شد. تا دیروز که خطبا فلان بودند و بهمان ولی امروز باید حتما موضع بگیرند. بهترین تحلیل ها می رفت سمت اینکه نفوذی در ستاد نماز جمعه وجود دارد و حالا ببینید ما کِی گفتیم! بعد این سمت؟! یکی دو نفر بدبخت بیچاره مثل همان دوره سابق پیدا می شدند و می گفتند ما صدیقی را دوست داریم و تمام! و هیچ... 

 

3.
متاسفانه من متن که می نویسم مجبور می شوم حواشی را مدام توضیح بدهم که جلوی سوء برداشت را بگیرم. باز هم البته الحمدلله منظورم بد منتقل می شود. الان باید توضیح بدهم که چرا مقایسه کرده ام این دوره را با دوره آیت الله رئیسی و باید پاسخ بدهم وقتی تفاوت از زمین تا آسمان است چرا مقایسه؟! جواب هم این است که من صف بندی ها را دارم مورد مطالعه قرار می دهم. کاری به آیت الله رئیسی و آقای صدیقی ندارم. صف بندی ها همان است. یک مثال ملموس زدم که بیشتر به جان بنشیند. و سوال بعدی هم که جواب باید بدهم این است که چرا گفتم کسی که نماز جمعه نمی رود حق انتقاد ندارد؟! که در جواب می گویم من نگفتم حق انتقاد ندارد و منظورم این است که رسانه ها برای ما دارند تعیین می کنند در مورد چه چیزی صحبت کنیم و در چه موردی خفه بشویم و من مدل گوسفندی را نمی پسندم. کسی که تا دیروز یک کلام در مورد نماز جمعه و پیرامونش هیچ نمی گفت و اصلا نمی رفت، الان دقیقا وسط بازی رسانه ای دارد اظهار نظر می کند خب... من شک می کنم به اینکه عقلش دست خودش است یا دست رسانه؟! ممکن است بگویید خیلی بد داری می گویی. ممکن است این را بگویید و بعد بگویید که اینجوری ما هیچ وقت در مورد هیچ مسئله رسانه ای نباید اظهار نظر کنیم؟! که من مناط حرف را دوباره جلوی چشم می آورم. کسی که هیچ نسبتی تا پیش از این با مسئله نداشته و الان میاندار شده، خب جای شک کردن دارد. عده ای نسبت دارند با مسئله. طبیعی است وقتی جریانی رسانه ای شده باشد دوباره حرف شان را بزنند. من در مورد این عده صحبت نمی کنم. دقیقا در مورد همان هایی صحبت می کنم که هیچ نسبتی نداشته اند و چون مسئله رسانه ای شده، وسط پریده اند برای اظهار نظر. خب! این هم از حواشی که باید بابت یک بند پاسخ می دادم!

 

4.
ربط بند اول و دوم چیست؟! بی ربط نویسی می کنم؟! راستش تمرکزم روی مسئله «مقاومت و شکست مقاومت» است. حجاب و نماز جمعه هم بستر طرح این مسئله. چه اتفاقی برای حجاب افتاد؟! قانونی بود. خوب یا بد. موفق یا ناموفق. انتقادهایی می شد. هزاران ایده و نظر بود که همه البته متفق القول می گفتند مسئله گشت ارشاد باید جمع شود. من هم همیشه می گفتم اگر جمع شود تبعاتش را می پذیرید؟! همان خانمی که یکِ شب روی موتور نشسته و آقایی پشتش. خوب تصور کنید که یک وقت جای اشتباهی نرویم. این تصویری است که چند وقت دیگر در خیابان خواهیم دید. در روز. البته اگر ندیده باشید هنوز. خب یک مطالبه ای از این سمت بود، همه موافق بودند که اسلام باید با کار فرهنگی و فکری جلو برود. یک عده مسائل اقتصادی را پیش می کشیدند. و هزار حرف دیگر. حفظید قطعا. توضیح نمی دهم. بعد وقایع 1401 اتفاق افتاد. جمهوری اسلامی باز هم مقصر شد! که دیر اقدام کرده و می شد زودتر مسئله را قبل از اینکه به بحران برسد حل کرد. و الان جامعه پذیرش هیچ قانونی را ندارد. هیچ. کار فرهنگی؟! آن هم به دلیل سابقه حجاب نمی شود انجام داد. خروجی ماجرا چه شد؟! خب جمهوری اسلامی مقصر بود و هست و خواهد بود و البته آن خانم موتور سوار و آقای پشت سرش راحت می توانند در عرصه عمومی هرکاری انجام بدهند.

 

5.
فکر کنید دارد سیل می آید. شما می توانید دو تا وسیله را این وسط نجات بدهید و روی تخته پاره ای بگذارید. هی بگویند سیل همه جا را گرفته و فکری بکنید و آن تخته پاره را رها. شما مات و متحیر نگاه کنید که خب اگر این را رها کنم و سیل بند جدیدی نباشد که عملا بی دفاع می شوم؟! بقیه هی بگویند که ول کن بیا برویم سیل بند جدید می زنیم. هویج را نشان بدهند. چماق 1401 را هم بر سرت بکوبند. بقیه هم تشویقت کنند که تخته پاره را رها کن. الان همین کار را کرده ای. همه وسایلت دارد غرق می شود. آقایان کار فرهنگی که البته وقت ندارند. نمی توانند. موقعیتش نیست. هویج به دستان را می گویم. از اول هم البته مال کار فرهنگی نبودند. از این جلسه به آن جلسه منتقل می شوند و از این عنوان به آن عنوان و خروجی اش البته پرستیژ پشت پرستیژ است. خلاصه هویجی که نیست. چماق البته هست. تو هم مقصری که چرا تخته پاره را رها نکردی. چماق و تقصیر این بار هر دو یقه ات را گرفت. جرئت داری برو سمت آن تخته پاره یا کلا هر گونه سیل بندی. شلوار از پایت در می آورند و هدیه می کنندش به خیریه! 

 

6.
من از همه عزیزانی که مدافع برداشتن گشت ارشاد بودند تشکر می کنم. امروز دختر و پسرها راحت ترند. همه شان حجاب دارند. همه هم از ته دل اسلام را پذیرفته اند. نمی بینید دخترهای مان چطور در خیابان معلومات و تحصیلات و کمالاتشان را به تصویر می کشند؟! یک عده هم البته در خیابان همه معلوماتشان در روز مشخص نمی شود، باید شب به تصویر بکشند. من خودم که رد می شوم از کنار برخی ماشین ها بوی گل است که مشامم را پر می کند. گلِ فرهنگی و فرهیختگی را می گویم. قهقهه ی علمی مستانه خانم و آقای داخل ماشین هم نشان از کیفیت گل دارد. من واقعا از این همه فرهیختگی لذت می برم. 

 

7.
اینکه خواهر من آن روز توی خبابان داشت راه می رفت و آقایی گفت دو تا تار مویت پیداست و خواهرم الان نماز نمی خواند و خدا لعنتتان کند که او را از دین زده کرده اید، اینکه من الان می ترسم در خیابان بروم چون ممکن است گشت ارشاد به من گیر بدهد، اینکه شما ندیده اید که با زنده گیر به جان مردم میفتند و دختر مردم تا سالها خواب بد می بیند، اینکه وای من دوستم را خواستم ببرم هیئت و گفت آن جا دو خانم بد اخلاق هستند و به حجابم گیر میدهند و نمی آیم و اینکه هزار هزار داستان گریه آور ریختند جلوی پای ما، خب... سستمان کرد. گریه اصلا چیز دردناکی است. مخصوصا وقتی از سمت یک خانم باشد. مرد ها مقاومت شان کم می شود و مستاصل می شوند گاهی. ریختند جلوی مان. هی این گریه کرد و آن یکی گریه کرد و گفتند فلان کس توی فلان نقطه از شهر بردندش بازداشتگاه و بقیه اش را نگویم بهتر است. خرابمان می کرد اصلا. الحمدلله این روزها این مسائل را نداریم. دختری را می بینیم که راننده است و می خندد و آقایی هم پشتش نشسته و دارد می خندد. خنده پشت خنده. بوی گل. بوی فرهیختگی. این ها عیان است. شما ببین چیزهایی که عیان نیست چقدر جذاب است. 

 

8.
نه تنها زن ها که حتی مرد ها هم نیاز به متولی تربیتی ندارند. همه طبق غریزه خوب می توانند عمل کنند. تصویر زن موتور سوار و مرد پشتش لطفا دوباره پخش شود.

 

9.
من اصلا قصدم انداختن این مسائل به گردن کسانی که مخالف گشت ارشاد بودند نیستم. خیلی های شان واقعا متدینند. دلسوزند. صرفا دارم از مقاومت و شکست مقاومت صحبت می کنم. تخته پاره ای بود و همان را هم گرفتند. این مسئله که اگر زودتر اقدام می کردیم هم به قول یکی از اساتید از قبیل «ان کان زید حمارا یعرعر» است که اگر زید حمار بود، عرعر می کرد ولی خب الان نیست! ما هشدار دادیم و کسی قبول نکرد هم از قبیل «من دیروز به مامان گفتم ماکارونی درست کن و نکرد پس امروز هیچی نمی خورم» است و در حد دخترکان سه ساله و پسرکان 27 ساله! پسرها همچنان تا سن بالا لوس باقی می مانند برخی های شان و لج بالایی دارند! این قضیه که ما نسبت به وقایع اطراف وظیفه داریم و نمی توانیم رها کنیم به امید خدا، این اصلا در ذهن ما نیست. تخته پاره ای بود! قبل از اینکه سیل بند ایجاد شود، ما هم تشویق کردیم به رها کردن این تخته پاره. واقعیت این است که ما هم مشوقِ این وضعیت بودیم. الان دیگر گریه دخترکان برای ما اهمیت ندارد. چون همه ش خنده شان را می بینیم الحمدلله و همه متدین شده اند. هرکسی هم گریه های پنهانی شان را یادآوری می کند متهم می شود به هزار و یک چیز! 

 

10.
من اصلا کاری ندارم به این که آقای صدیقی مقصر است یا نه؟! دقت کنید که اصلا کار ندارم! سوالم این ست که ما تا کجا باید برگردیم عقب که برای ما تعیین تکلیف کنند چه کسی خطیب باشد و چه کسی نباشد؟! آن کسی که کلا نماز جمعه نمی رود و همیشه هم فحش داده به نماز جمعه، آن شخص چرا باید الان کنار من ایستاده باشد و هم نفسِ من برای تعیین تکلیف خطیب نماز جمعه نفس بزند؟! خب کمی فکر هم بد نیست به خدا! شما بگو خلیفه سوم ناحق! باشد. اما خلیفه کشی نباید رسم شود. و ما داریم رسم می کنیم که اگر مسئولی، کوچکترین اشتباهی داشت... خب همین الان جولانی راحت در مجامع بین المللی رفت و آمد کرد. تحویل گرفته شد. قرارداد پشت قرارداد. رفع تحریم پشت رفع تحریم. کسی کاری داشت که او چه گذشته ای دارد؟! نه! اخلاق فقط در هنگامی که آقای صدیقی امام جمعه است باید رعایت شود! همچنین حال افکار عمومی. بقیه موارد سگ توی روح اخلاق و افکار عمومی.

 

11.
کار فرهنگی که نشد. نخواهد شد. صرفا چند تا گروهک طفلکی کتک خور ماجرایند تا بلکه دو سه نفر را از دل خنده های گل آلود بیرون بکشند. دخترکانمان را که راحت تحویل آقایان موتور سوار دادیم. جمهوری اسلامی هم که مقصر شد. تخته پاره را هم که آتش زدیم. قانونی که اجرا نمی شود را به منصه ظهور کشاندیم. می بینید؟! آدم کمی که حساس می شود حس می کند او هم اندکی مقصر برخی چیزها هست. من به فلانی گفتم و من از قبل مقصر را اعلام کردم به خدا مالِ آدمهایی است که تا به حالا زندگی نکرده اند! پدر شما معتاد باشد چه کار می کنید؟! صرفا اعتیاد را محکوم می کنید؟! اگر مادرتان را کتک بزند چطور؟! اگر دست خواهر سه ماهه تان را بگیرد که ببرد بفروشد چی؟! صرفا می گویید من از قبل گفته بودم و کاش زودتر اقدام به درمان می شد؟! یا فعالانه وارد ماجرا می شوید؟! واقعیت این است که برخی مسائل مهم را به خودمان نمی گیریم. یا می رویم در صنف نقاد های گرانی دو هزار تومانی، یا در صنف سکوت! تخته پاره مان را می برند و ما همچنان می گوییم «من که از قبل گفته بودم»!

 

12.
خیلی از چیزهایی که به ظاهر تخته پاره جلوه می کنند، اصلا تخته پاره نیستند و اتفاقا خیلی هم خوبند. تکمیل احتیاج دارند. تعمیر. ری برندینگ! من پای همان تخته پاره ها می ایستم. ابدا دوست ندارم فرداروزی دوباره با جماعتی رو به رو بشوم که «دیدید گفتیم چی میشه» تحویلم می دهند و محل سگ به وضعیت موجود نمی گذارند و تفلون وار، هیچ چیز را به خود نمی گیرند و انگار در اروپای قرن بیست و یک زندگی می کنند و من از قحطی مصر زمان یوسف (ع) برایشان می گویم! و مجدد تاکید می کنم! من نه مسئله ام حجاب است و نه آقای صدیقی و نماز جمعه! این ها برای من محل طرح بحث بودند. طرح بحث شکست مقاومت ها و از دست رفتن داشته ها. من دارم می گویم در هیچ زمینی که بخواهد داشته هایم را بگیرد بازی نمی کنم. هیچ زمینی! شما بگو تخته پاره ات نمی ارزد. مال خودم است و دوستش دارم! شما بگو بعدا کاخ تحویلت می دهیم! باشد قبول می کنم و با همین تخته پاره به کاخ می آیم. نه گریه دخترکان! نه ناله و هوارِ پشت سر گریه دخترکان. نه ظلم ستیزی. نه فسادستیزی. نه هیچ چیز دیگری هم نمی تواند گولم بزند. 

 

13.
دوباره چون باید پاسخ بدهم برخی حواشی را، این بند هم اضافه شد. برخی مسائل برای من خیلی ریشه ای هستند. یک جلسه نماز جمعه اصلا ریشه ای نیست! ولی شکستِ مقاومتِ پشت یک جلسه نماز جمعه خیلی ریشه ای است. اینکه دو تار موی یک خانم پیدا باشد یا نباشد، پشت موتورش کی نشسته باشد اصلا برای من مهم نیست! ابدا. می رود بهشت نوش جانش و می رود جهنم هم باز به خودش مربوط است. ولی ایجاد روند خرسازی دختران مملکتم برایم مهم است. خرسازی خیلی جاها اتفاق میفتد و آن ها هم برایم مهم نیست! خر می کنند و کجا و کجا استخدامشان می کنند برای خودشان و به من چه! خر سازی در زمینه ای که با آخرت یک نسل و آینده ی بلند مدت یک نسل سر و کار دارد، اصلا شوخی نیست و برایم مهم است. ثمره درس های ایام کرونا این چند سال مشخص شد. کودکان و نوجوانان و جوانانی که بلد نیستند بخوانند و بنویسند. ثمره ی دخترکان خر شده هم تا نسل های بعد خودش را خوب نشان خواهد داد. دیروز کلیپی دیدم که فرشی دم در یک مغازه فرش فروشی انداخته بودند و مردم رویش پا نمی گذاشتند. فرش بود! مردم با کفش ادب می کردند و رویش نمی رفتند. نسلِ پسا دخترکان خر شده، نسل بی ادب است. بی هیچ آدابی. نه پسر و نه دخترِ پس این ماجرا، هیچ چیز را جز غریزه اش نمی فهمد. هیچ چیز. یعنی علف بدهی خر توست و ندهی خر دیگری. من دوست ندارم مملکتم در نسل های آینده پر از خر باشد. برایم مهم است. به همین تخته پاره ها می چسبم، یقه ی قبلی هایی که گفتند گشت ارشاد نباشد را می چسبم، به همه ی آن هایی که می گویند دختر و پسر متولی تربیتی نمی خواهند هم اعتراض می کنم، بلکه خر کمتری در نسل آینده داشته باشیم. البته که انقدر می فهمم با صرف حرف زدن خیلی اتفاق خاصی نمیفتد. ولی گفتم بنویسم و بگویم، شاید به درد شما هم بخورد. شاید گوشه ای جایی بعدا موضع گیری ای کردید که برای آینده مملکت مفید بود. 

نظرات  (۱۹)

سلام

شاید بحث من حاشیه ای باشه و اصل ماجرا رو هدف نگرفته باشه ولی اجازه بدین عرض کنم:

اولا اینجا در تهران روزها هم همینطوره و خیلی شب روزش فرقی نداره، اون دختر موتورسواری که براش موتور سواری عقده شده داره عقده گشایی میکنه چون هیچ مانعی جلوش نمیبینه، عین اون عقدا های استادیوم رفتن دخترها که داره برعکس میشه نباید گسرامون رو بذاریم کنار دخترا باشن چون فحش های خیلی رکیک ممکنه یاد بگیرن!
البته این ازونجایی ناشی میشه که به این جنس اولش القا شد باید معلومات و تحصیلات شد یک ارزش و با اون ارزش تعریف شده در همه دانشگاه های ایران به روی دختران باز شد و باافتخار گفتن ۷۰ درصد دخترها دارن میرن دانشگاه ۳۰ پسرها و فاجعه ازونجا شروع شد ... و بعد رسید به بازار کار و عدالت در کار و ...
حالا که دختری عقده موتور سواری داره یا اسنادیوم رفتن یا خودش رو شبیه پسرا در بیاره خیلی به ۴۰۱ ربطی نداره باید اون رو در جایی ببینین که حضور زن رو در جامعه حالا در قالب دانشگاه و کار تشویق کرد ...
فلذا خیلی بی حجابی عیان شده الان ربطی به گشت ارشاد نداره، وقتی به جنسیتی ورای ظرفیت ش بها و جایگاه میدی از خودش در میاد، به همین سادگی، ممکنه گشت ارشاد بذاری از ترسش هر جایی نره ولی نمیتونی ذهنیت و توقع کاذبی که از خودش براش ساختی رو ازش بگیری و بالاخره یه جایی ظهور و بروز خواهد کرد


و اما صدیقی، چه اصرار و لجاجتی هست که صدیقی با پرونده تخلف اقتصادی خودش ( تاکید دارما، خودش، و نه پسرش) همچنان امام جمعه ام القرای جهان اسلام بشه( ببخشید من هنوز نمیدونم ام القرا یعنی چی)؟؟؟!



پاسخ:
سلام

اولا من حرف شما رو یه عنوان کلی بدم و اونم اینه که برای انسان امروز، چه زن و چه مرد، نقشش در جامعه درست تعریف نشده...
در مورد گشت ارشاد و درست شدن ذهنیت ها هم من متوجه نشدم... آدمیزاده. اختیار داره. شما ده هزار بار توضیح بده. ده میلیارد پاش پول بریز. اختیار داره و میخواد خودکشی کنه! اختیار آدمیزاد رو که نمیشه منکر شد. وقتی نمیشه، باید جاهایی که میخواد بر اساس اختیارش به جامعه ضرر بزنه براش محدودیت گذاشت. ذهنیت درست و غلط مربوط به محدودیت درونیه و محدودیت بیرونی مستقیما بهش ربط نداره. بله! میشه از طریق محدودیت درونی کار رو برای محدودیت بیرونی راحت کرد ولی نه الزاما همه جا و همه طور. دیدید دیگه توی کلیپ های این چند وقت. طرف میگفت من رایگان برای اسرائیل جاسوسی می کنم فقط بذارید جاسوسی کنم. 

ثانیا پرونده تخلف خودش یا باباش یا چه می دونم هر کس دیگه ای، اینکه من صبح دیدم فلانی پول خورد و بعد از ظهر دیدم مشروب خورد و اینا هم برای من سند و مدرک نمیشه. جلوی چشم من حرفهای خودم رو می چرخونن و به بقیه تحویل میدن. کج رفتن من میشه از سر غرور راه رفتن. من نمی تونم با این ابزارها اعتماد کنم. شما دیدید و براتون یقینیه که هیچ. خودتون میتونید به خدای خودتون جوابگو باشید. حس می کنید باید جار بزنید هم جار بزنید. من سند میخوام. مدرک میخوام. واقعیت کل ماجرا رو میخوام. من خبر دارم و خودم اون روز قرارداد بستم برای من سند نیست. صرفا جهت اطلاع که چند روز قبل سند تک برگ جعلی آوردن نشونم دادن. سند رسمی. انتظار نداشته باشید من قاعده هایی که برام تعریف شده رو راحت کنار بذارم. 
اصرار بر اینکه فلانی باشه هم دقیقا روی همین منطقه. منطقی که ده هزار بار نشون داده فلانی بخور بخور راه انداخته غلط بوده و دروغ بوده. با همین حرف ها هزار نفر رو باید بزنیم کنار... چرا؟! چون فلانی معتقده اهل بخور بخوره و پارتی بازیه. 
با کمال احترام، من حرفتون رو قبول ندارم. دینم هم بهم یاد داده از ایشون دفاع کنم. یاشار سلطانی هم محلی از اعراب برام نداره. مادامی که ثابت نشه برام، من از ایشون دفاع می کنم. میگید حماقت؟! میگم تحقیق. همین
من کجا از اختیار حرف زدم!!؟؟

من میگم علت عقده گشایی های الان به خاطر نبود و حذف گشت نیست، به خاطر تشویق و ایجاد امکان برای دختران به دانشگاه رفتن و در جامعه اومدن و محیط کار و مستقل شدنه که امروز دوس داره موتور سواری کنه...

قطعا برداشتن گشت ضررش بیشتر از بودنشه، ولی من بحثم اینه نمیشه که بدون درک علت ها فقط به چهار تا ممنوعیت سطحی گیر بدیم...که خیلی هم نتیجه نداشته باشه!


اما در مورد ایشون، یاشار سلطانی کیه!!!!!

اقرار از ادله اثباته، طرف اقرار کرده گوتاهی کرده، البته قبلش اقرار کرده بود خبر نداره و تکذیب کردن ولی میگم باشه، حالا که خودت پرونده ای که برات اتفاق افناده رو اقرار کردی خب عزیز دل من اعتبارت کاهش پیدا کرده، چه اصرار و اجاجتیه برای کسی که معتبر نیست همچنان مقام امام جمعه رو برقرار بدونن، من رو اصرارش تاکید دارما، قحط امام جمعه ک نیست، وقتی موضوعی موجب وهن و تمسخر میشه و امکان جلوگیریش رو داریم چرااااا اصرررار داریم الا و بلا حرف ما پیش بره!!

فرمودین تحقیق، آیا شما در مورد اون دخترهای موتور سوارم انقدر با اغماص تحقیق فرمایش میکنین؟؟؟
پاسخ:
گشت ارشاد ثمر داشت و برقرار بشه باز هم داره که اگه نداشت این همه سر و صدا براش نمیشد
از اختیار حرف زدم بخاطر اینکه بگم ایجاد محدودیت لازمه
در مورد دیدن ینیادها هم موافقم که به عنوان تکمیل گشت ارشاد باید استفاده میشد

متوجه صورت سوال نشدم. میگید چه اصراری داریم در راستای اهداف خودمون عمل کنیم و باید در راستای اهداف بقیه عمل کنیم؟!!

الا کاری به هیچی ندارم ولی صحبت از یه روند و جریان رو با یه پرونده قضایی مقایسه کردن از شما بعید یود

وقتی به جنسیتی ورای ظرفیت ش بها و جایگاه میدی از خودش در میاد

حرف زیاد داشتم اما...
آقای سرباز لطفا مدیریت کنید در کامنت‌هاتون چه توهین‌های بی‌شرمانه‌ای رخ میده
از آدم‌های معلوم الحال توقعی نیست، از شما توقع داریم مدیریت کنید خواهشا
پاسخ:
سلام

قسمت "اولا" توی کامنت اول نظرم بود و خواستم بگم محور نظرات ایشون در واقع همین حرفه... سر مصداق هم بحث نکردم
عجیبه که ما و خانم‌های اطرافمون الحمدلله هم تحصیلات عالیه داریم و هم در جامعه فعال (نه لزوما شاغل) و این بهای ورای جنسیت در ما عقده موتورسواری ایجاد نکرده!
پاسخ:
سلام

خدا حفظتون کنه... 
من محض احتیاط بپرسم که اگه این کامنت تعریضی به یکی از جملات من بود بفرمایید... من حس کردم در تایید من بود
مسئله حجاب به نظرم تبدیل شده به گرهِ کورِ این مملکت! از هر دری بخوای واردش بشی یه مانع هست. منکه در این زمینه فقط امیدم به اینه که امام زمان (عج) بیان و راه رو نشون‌مون بدن.
پاسخ:
من خیلی حسم این نیست... 
راستش بنظرم بی حرکتی ما بیشتر آفت داره درست میشه... کمی حرکت بکنیم میشه اتفاق های خوبی بیفته... از دور همه چی ترسناکه :)
یک:
مسأله حجاب خانمها یا هر گونه ناهنجاری که اخیراً در بین خانمها بیشتر شده علل مختلف داره.
یکی از علتها، مطابق با روایات بی غیرتی خانواده ها بخصوص پدر یا برادر دخترهاست.
این رو نمیشه انکار کرد.
و همچنین بی غیرتی جامعه بخصوص مردهای جامعه .
بی غیرتی مردها نسبت به همسرانشون در خصوص حیا و حجاب.

دو:
گشت ارشاد یا هر گونه برخورد چکشی و ضربه ای هیچوقت اثربخش نبوده و همانطور که دیدیم نتایج منفی هم به بار آورده.
گشت ارشاد قابل دفاع نیست. موضوعیت هم نداره.

سه:
در این اوضاع و شرایط اصلا انتخاب آقای صدیقی برای اقامه نماز جمعه این هفته مناسب نبود.
یه جایی مطلب جالبی خوندم؛ نوشته بود رهبری تأکید کردند به حفظ انسجام ملی، همین فردا حرکتی می زنند درست مخالف با اجرای درخواست رهبری.
همینم شد.
صدیقی رو انتخاب کردند برای اقامه نماز جمعه.
بنده حرفم سر شخصیت ایشون نیست.
اون به کنار.
حرف سر این هست که توی این اوضاع و شرایط، استفاده از شخصیتهایی که به هر نحوی حاشیه ساز شده بودند و ذهنیتهای منفی جامعه رو به خودشون معطوف کرده بودند صحیح نیست. همونطور که در جریان انتخابات هم دیدیم که انگشت گذاشتند روی قالیباف.

این موارد نیاز به یکسری سیاستهای خاص داره که متاسفانه در کشور ما إعمال نمیشه.

چهار:
کلّا این مسائل فرهنگی مذهبی و این خلأهای ایجاد شده رأسش بر می گرده به خانواده ها.
افراط و تفریط در مسائل اعتقادی و مذهبی.
متأسفانه خلأ زیادی به وجود اومده و راهکاری برای حل اون هم وجود نداره تا زمان بگذره و مردم خودشون به آگاهی های لازم برسن. بعبارتی می بایست مجازاتها و عذابهایی فرود بیاد تا ملت متنبه و متذکر بشن.

پنج:
حرف آخر در دفاع و اعاده حیثیت از خواهرم میخک اینکه:
 جناب سرباز لطفا به توهین کنندگان اجازه مانور ندید.
پاسخ:
سلام

یک.
من در مقام بررسی علل مختلف نبودم اما محض احتیاط توی بخش 13 نوشتم که تکمله هایی لازمه... منکر عللی هم که فرمودید نیستم

دو.
برخورد قهری در خیلی از مسائل لازمه. 
نتیجه ی رهاسازی و انتظار برای اینکه کار فرهنگی بشه، میشه نطفه حرام و نتیجه ی برخورد قهری با برخی موارد میشه گریه. گریه یا نطفه حرام؟! 
(ساده توضیح دادم :( باید چند پاراگراف در مورد لزوم قوه قهریه و چند پاراگراف در مورد جایگاه و تبعات اجتناب ناپذیر برخی برخوردهای قهری می نوشتم... ولی صرفا یه مثال ساده زدم. میدونم الان سر مثالش دعوا می کنید ولی دیگه بیشتر توضیح ندادم)

سه.
کل متن در این مسیر بود که اولا حاشیه سازی نباید اتفاق بیفته و ما وظیفه داریم که حاشیه ها رو پس بزنیم. وایسیم نگاه کنیم بقیه هر جا دلشون خواست حاشیه بسازن و بعد با حاشیه مقصودشون رو جلو ببرن باختیم! خطیب نماز جمعه که هیچی نیست، سر اصل توحید باخت خواهیم داد یه روز. این روند درست نیست. باید جلوش ایستاد. همه جا و همیشه. 

چهار.
خانواده یکی از جاهای مهمه قطعا و درست می فرمایید که خانواده خیلی اثرگذاره

پنج.
اعاده حیثیت؟!!!!!! :/
اولا باید بگم خیلی قشنگ توضیح می دهید و دقیقا همینطوره که فرمودید هرکس سمت تخته چوب بره نه تنها مسخره میشه بلکه شاید در منتها در  آب هم خفه اش کنند .
دوما

اون فردی که نظر گذاشتی
به جنسیت زن ورای ظرفیتش بها میدهند....حالت خوبه..؟؟
برابری جنسیتی یک حق انسانیه نه امتیاز که جنابعالی و امثال شما بخواهند با منت به کسی بدهند.
در ضمن اگر این ادعا درست بود، باید در کشوری مثل **عربستان سعودی** (که تا ۲۰۱۸ زنان حق رانندگی نداشتند) فساد وجود نمی‌داشت، اما این کشور در شاخص فساد ۲۰۲۳ رتبه **۵۴** دارد!!
همچنین آموزش نه تنها ((حق)) است، بلکه باعث ارتقای کیفیت نیروی انسانی می‌شود. مشکل "توقعات" زمانی ایجاد می‌شود که سیستم اقتصادی نتواند برای نیروی متخصص شغل ایجاد کند، نه بخاطر تحصیل زنان ، بلکه به خاطر نا عادلانه تقسیم کردن فرصت‌ها و درآمدهای کاری !
همچنین زنان تحصیل کرده ، مادران تحصیل کرده ای هستند که می دانند چطور تصمیم بگیرند ، چطور از خانواده محافظت کنند و چطور فرزندشان را سالم دوست داشته باشند .
طبق گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل (۲۰۲۳)، کشورهایی با سهم بالاتر زنان در نیروی کار و مدیریت (مثل دانمارک، فنلاند، نیوزیلند) کمترین سطح فساد اداری را دارند.
- مطالعه دانشگاه هاروارد (۲۰۲۱) نشان می‌دهد حضور زنان در پست‌های نظارتی تا ۳۰٪ احتمال فساد مالی را کاهش می‌دهد، چون تمایل به ریسک‌پذیری غیرقانونی در آن‌ها کمتر است.
پس اگه جایی فساد رخ میده به خاطر جنس زن بودن نیست به خاطر ضعف سیستم مدیریتی و نظارتی و ضعیف عمل کردن در آگاه سازی و محدود سازی است .
پس ..همان‌طور که داده‌های بانک جهانی و شفافیت بین‌الملل نشان می‌دهد، ارتباطی بین توانمندسازی زنان و افزایش فساد وجود ندارد. مسئله اصلی، ضعف سازوکارهای نظارتی و توزیع نابرابر فرصت‌ها است. تمرکز روی محدودکردن نیمی از جامعه به جای اصلاح نهادها و سو استفاده از واژه اسلامی است(یک نفر به بهانه موازین شرعی مانع می شود فردی درجایی که استعداد اش را دارد بشیند و می رود پسره خاله خواهرش را می آورد یک نفر به بهانه موانع شرعی شب با نهایت تمدن برهنه در خیابان با فراری اش چرخ می زند)– درد را پنهان می‌کند ولی علت را نه
...
نمی خواهد سعی کنی علت را بفهمی 
حداقل قیمه ها را روی ماست  نریز 🌺
پاسخ:
سلام
آقا این قسمت اول شما رو من قاب میگیرم میزنم سر در وب ^_^ ممنونم ^_^

دوم اینکه چه داستانی شد :/ 
من نوشته ها رو با توجه به شخصیت افراد می خونم راستش... یعنی مثلا همونطور که می دونم رفیقم فلان جا فلان حرف رو زد و ظاهرش توهین بود و در دلش صمیمیت، کامنت ها رو هم اینجوری می بینم. یه کم ادعای زیادیه ولی خب اینجا انقدری بزرگ نیست که نشه این ادعاها رو کرد. که وقتی مطمئن میشم یکی پست رو خونده و نظر نداده، می فهمم چرا نظر نداده و نظرش چی بوده... حالا فهمیدنی که حدس قویه دیگه... 
با این دید نگاه کنید این فضایی که توی چند کامنت قبل درست شد و نیاز شد شما اینجوری جواب بدید شاید کمتر پیش بیاد
من از حرف نازیبا و بیان نادرست دفاع نمی کنم اصلا. اون که سر جای خودش باید اصلاح بشه. حرفم اینجاست که عمق حرف بقیه معلوم بشه، شاید خیلی از این دلخوری هایی که پیش میاد دیگه پیش نیاد. 
میدونم الان یه سری از این حرف من خوششون نمیاد (تک به تک میتونم اسم ببرم حتی که کیا خوششون نمیاد و الان چی میگن!) ولی واقعیت اینه که حرف ها بعضی هاش انقدری بد و خوب نیستن! پشت ماجرا دیده بشه خیلی راحت مشخص میشه...
من کل حرف های آقای اینجانب رو توی یه خط جمع کردم که هم نظر خودم رو بگم هم محور نظر ایشون رو... که روی جزئیات بحث و درگیری درست نشه. شاید هم نگاه مردونه منه که بعضی چیزها رو نمی بینه و سعی می کنه چشم پوشی کنه و در مقابل بعضی چیزها رو می بینه و سالهای سال می چسبه و ول نمی کنه :| خراب شده نگاهم شاید :/

خدا حفظ کنه همه تون رو... 
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۴:۰۹ ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
سلام
فضا سمی بنظر میاد(نظرات)
تفکرات قدیمی که اصلا دوست ندارن خودشونو با جامعه سازگار کنند.

وضعیت جامعه ما قبلا هم گفتم که از ریشه باید درست بشه.خیلی وقته که مسئله حجاب از دستمون در رفته.
یه مسئله ای هم هست که دختران سرزمین من تحت تاثیر دخالتهای غرب قرارگرفتن ، غرب خیلی روی زنان ایرانی حساب باز کرده و فعالیتش خیلی زیاده دراین مورد



پاسخ:
سلام
:(

دخالت های غرب همون ماجرای سیله... یه پستی نوشته بودم در موردش که صورت مسئله ما بی حجابی اجباریه... سیلی که همه رو داره می بره :)
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۴:۳۲ آفتابگردون ...
اینا همه ریشه روانشناسی و تربیتی داره نه لزوما ریشه عقلی و تحقیقی یا مخالفت با جمهوری اسلامی یا اسلام.
بچه‌ها اولین بار توی سن پایین مواجه میشن با طرز فکر ها و نگاه میکنن. میخواد پدر مادر یا فامیل نمازخون و روزه بگیر و محجبه باشه یا کاملا برعکس. بچه تقلید میکنه. تا کی؟ تا بلوغ تا نوجوانی. اینجا دیگه دلیل میخواد ذهن آدمیزاد با تقلید جلو نمیره. هی ازت میپرسه چرا فلان چرا بهمان که تو بری پیدا کنی و تحقیق کنی مسلمون بشی! اگه نری چی؟ تقلید کورکورانه دیگه جواب نیست پس میشی حزب باد! نسل z عموما حزب باد هستن. اگه منطقا و دوستانه با کسی که نزدیکت از این نسل با ظاهر مخالف اسلامی باشه حرف بزنی، تموم حرفات براش تازه‌ست. تو قرار نیست درباره حد حجاب حرف بزنی فقط برای مثال حرفهای شهید مطهری رو بهش بگو قطعا براش جالبه.
اینکه یک نفری خودش بیفته دنبال چراهای ذهنش نیاز به هوش و امکانات و زمینه داره. آیا ما اینها رو فراهم کردیم؟ به نظرم نه!حتی خلاف این موضوع کاملا در دوران مدرسه فراهم شده. باطل همیشه هیاهوی زیادی داره و در نگاه اول جذابتره و اگر جریان ظاهری قالب جامعه بشه خب حزب باد رو با خودش میبره.
مشکل گشت ارشاد اینه که فقط مرحله آخریه. مرحله عتاب بدون مراحل قبلی جوابدهی کوتاه‌مدت و جبهه گیری به دنبال داره. ما هم دشمن زیاد داریم واسه همین آلت دست دشمن هم شد.
دشمن خوب میدونه کجا دست بذاره که بتونه روی نسل بعدی اثر کنه. دخترای ما هرچی خفن‌تر نسل بعدی بهتر.
کامنت ها چرا توی اکثر وبلاگ‌ها شبیه خندوانه شده؟! جدی هستین یا دارین مسخره بازی درمیارین؟!
علت اینکه این وضع ایجاد شده اینه که علم و ورود به اجتماع زنان رو ارزش شمردیم؟! ما نکردیم حاجی یه آدم خفن بود ۱۴۰۰ سال پیش اسمش محمد بود، اومد دخترا رو از گور در آورد و گفت با پسرای شما فرقی ندارن هیچ فرقی جز تقوا بین شما نیست. بعد یه کتاب نشونمون داد که گفت علم ارزشه. توی همون کتاب حد حجاب و حتی طرز صحبت کردن یاد داد... نسل تموم معصومین از دخترش بود...
ما سالهاست شب و روز و هر لحظه قربون نفسهای و کلامش و تپشهای قلب مهربونش میریم که از میون قرنها به دل ما نفوذ کرده.
پاسخ:
سلام

من مجدد برگردم سر حرفی که این طرف و اون طرف زدم و حتی همینجا... مردد بودم بگم ولی میگم دوباره
کاری که می فرمایید آدم می خواد و وقت... از ایده و بقیه مسائل می گذریم. خانم آفتابگردون که کشیک پشت کشیکه و وسط هاش هم باید استراحت کنه برای کشیک بعدی، دقیقا کی میتونه وقت بذاره؟! خانم آفتابگردون به علت شغل کنسل. میریم سراغ گزینه بعدی. همینطوری گزینه بعدی. کی باید وقت بذاره؟! به این سوال فکر کنیم. هوش مصنوعی طراحی کنیم سوالات نوجوان ها رو جواب بده؟! خب باشه طراحی می کنیم. نمی دونم فیلم بسازیم. باشه می سازیم. ولی همه این ها باز آدم می خواد. نمی خواد؟! چند تا میخواد؟! بعد ما با یه مسئله دائمی طرف هستیم! دائم باید یادآوری کنی که مقاومت لازمه. دائمی باید یادآوری کنی که خسته نشو. چقدر و چطور و چه میزان... اینجوری فکر کنیم می فهمیم چقدر کار هست و چقدر فرصت کم و چقدر آدم کم! این یه قسمت بنظرم مهمه... این باور اگه باشه، خیلی اتفاقات پشت این ماجرا میفته... خیلی!

در مورد مرحله آخر بودن هم باز من مشکلی ندارم. حرفی نداشتم از اول. میگم مرحله آخر رو هم از دست دادیم! همین...

اون قسمت آخر رو هم زیر نظر خانم cheshiere Mss توضیح دادم یه مقدار... 
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۴:۴۷ هیپنو تیک
سلام و رحمت

دارم سعی می کنم پاسخم ناظر به پست واقعا تأمل برانگیز شما باشه و نه به کامنت های آقای اینجانب و در پاسخ به ورای ظرفیت اهمیت دادن به یک جنسیت اکتفا می کنم به : "أشهد أنَّ سَیِّدَتنا فاطمه بنت رسول الله، عُصمَهُ الله الکبری و حجِه الله عَلَی الحُجَج".....

و اما بعد ... داستانی هست موسوم به داستان "دزدیدن خر ملا" ماجرا از این قراره که عده ای شبانه خر ملا رو می دزدن و صبح فردا مردم جمع می شن تا مقصر رو پیدا کنن. یک نفر می گه تقصیر خودت بود که حواست نبود، اون یکی می گه تقصیر خودت بود که دیوار خونت کوتاه بود و ملانصرالدین اینجای ماجرا به دوربین خیره میشه و می گه:" هیچکس نگفت تقصیر دزد بود!"

منطقی که در رسانه ها علیه جمهوری اسلامی ترویج دادن همینه ، روی واژه های "منطق" و "رسانه ها" تأکید دارم چون در حال بررسی ارتباط این دو هستم و گاهی می بینم ترویج منطق غلط و التقاطی و متناقض باعث میشه دختری اونقدر پایبند به قانون باشه که حتی نخواد سانتیمتری روی خط عابر پیاده بره و حق مردم رو نقض کنه ولی کار به حجاب که می رسه بحثش جداست و هیچ حقی برای جامعه و مردم و خانواده قائل نیست و خودکار روی هر استدلالی بسته میشه

خبر بد : دشمن بسیار پیچیده و مویرگی و زیر بنایی عمل کرده و منطق غلط خودش رو در هر جایی اشاعه داده.

خبر خوب: همه ی این تنیدگی ها ، تار عنکبوته و به راحتی با یک دست کشیدن برطرف میشه فقط باید تک تک و جمعی به میدان بیایم و دست بکشیم...


+ شما راه حل این مسئله رو در چی می بینید ؟
پاسخ:
سلام

خدا خیرتون بده :) 

بله مسائل پیچیده است و قبول دارم... 

راه حل؟! 
راه حل چی منظورتونه؟! متوجه نشدم
سلام. خیر در جواب شما نبود، در جواب یکی از کامنت‌های ذیل این پست بود :)
پاسخ:
سلام مجدد

خدا خیرتون بده
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۵:۲۰ ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
جناب اینجانب

اگه به خواست شما بود واجازه داشتین ،قطعا مارو از حضور در اینجا هم منع میکردین. باتوجه به افکارتون ،حضور ما هم اینجا خیلی اذیتتون میکنه.


شما هنوز می‌خوایین زنان رو تنها در نقش سنتی و مطبخ نشین ببینین، ولی واقعیت جامعه ما چیز دیگه‌ست. زنان امروز حق دارن کنار مردان در دانشگاه، بازار و جامعه حضور داشته باشن و این خواسته‌ای از حق‌وحقوق انسانی و اجتماعی‌شونه، نه چیزی که باید محدودش کنیم.(قسمت موتور سواری و باشگاه رفتن خانوما بحثش جداست)
پاسخ:
اون روز یه جا دیدم یکی نوشته بود رفتیم باشگاه و یکی با پوشیه و ملزومات کامل حجاب اومد، لباس رو کند دیدیم سر تا پا خالکوبی و از این حلقه ملقه ها به انواع و اقسام بدنش آویزون کرده!
صفحه توییتری بود
زیرش دعوا شده بود و انواع و اقسام نظر ها


یهو یادش افتادم اسم باشگاه رو آوردید...
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۵:۲۸ ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
اشتباه تایپی بود ورزشگاه منظورمه
یکی کنارم داشت از باشگاه حرف میزد ناخودآگاه نوشتم باشگاه
:|
پاسخ:
در مورد ورزشگاه خاطره ای چیزی ندارم بگم :(

چرا یکی دو بار ورزشگاه رفتم اگه اشتباه نکنم
اونم آخرای بازی وقتی در ورزشگاه رو باز می کردن که همه بیان بیرون، ما می رفتیم داخل که رایگان بود :|
آقا من متنبه شدم هم گشت ارشادخوبه البته اون که قدیمی شده یه دونه پهپادی متصل به هوش مصنوعیشو باید بیاریم
هم مقاومت خیلی خوبه باید باشه
حالا دو تا سوال
آیا بابت اینکه دعواهای جنسیتی به آب دماغمم نیست نباید به تراپیستم مراجعه کنم؟ شاید هویت جنسیتیم مشکل پیدا کرده؟
دوم نظر شما در مورد موج اخیر اخراج افغانستانیها چیه
با توجه به اصولی که توی این پست گفتین
پاسخ:
نه خواهرم کار فرهنگی این سه ساله خیلی خوب جواب داده و ادامه میدیم تا به امید خدا بقیه ای که اسلام به عمق دلشون نفوذ نکرده سوار موتور بشن ^_^

راجع به دو تا سوال هم نظری ندارم
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۵:۵۱ آفتابگردون ...
کاری که من گفتم از یه آدم معمولی با هوش معمولی و امکانات معمولی بر میاد! چرا پیچیده‌ش میکنین؟ این تحقیق و تدبر اساس و پایه اسلام و روش دعوت پیامبر عزیزمون و حضرت علی برای تموم سرزمین‌ها بوده.
هرفردی که عاقله و نوجوون هست با چالش سوالات به طور خودکار و غریزی روبرو میشه. جوابش رو باید بره پیدا کنه. اینکه میگم چالش نوجوانی منظورم از حدود ۱۸ تا ۲۵ سالگی هست. ما میتونیم به عنوان حکومت اسلامی در عمل هم اسلام رو آموزش و ترویج بدیم در مدارس! این مباحثات دینی علمای بزرگ و باسواد توی کتاب‌ها بیاد. بابا دانشمندان تمام علوم مسلمون بودن اصلا... میتونیم معلمانی داشته باشیم که به جای تبلیغ شوهر و دوست پسر توی اون سن به بچه ها بگن کی هستن و چی میخوان. میتونیم ولی اینها هیچ کدوم نشده تا امروز. به صورت آتش به اختیار بعضی معلم‌ها وارد شدن ولی غالبا عکس ماجرا بوده. خوب همه چیو دادیم دست برو بچ ۲۰۳۰ و یه پوسته مشمئز کننده از اسلام روی همه چی کشیدیم.
نتیجه؟ نوجون باید خودش شخصا بره دنبال جواب سوالاش. قبول دارم کع سخت تره چون پیدا کردن منابع درست از جمله اساتید و کتب و کلاس و فلان توی اون سن بدون راهنما سخته ولی من معتقدم کسی کع بخواد خدا راه رو بهش نشون میده و حتی شده با آزمون و خطا بالاخره راه درست رو پیدا میکنه.
چون من رو مثال زدین باید بگم هرگز هرگز هرگز آدمیزاد موجودی نیست که وقت نداشته باشه! آدمیزاد همون موجود شگفت انگیزی هست که با برنامه ریزی و اولیت بندی به وقتی اضافه‌تر هم میاره. من تمام طول تحصیل مدرسه رتبه برتر بودم اما هرگز تک بعدی نبودم. همون موقع تا کمر توی سیاست بودم و یه دستم رمان میخوند و یه چشمم به فیلم بازی بود و اغلب فرد ثابت مهمونی ها بودم.
بله کار و درس‌های خیلی سخت‌تر و کشیک های فشرده و بار روانی مریض های بدحال انرژی میخواد که اینها شرایط دوران تخصص خوندن من بوده (۴ سال اخیر) که از۷۲ ساعت، ۱۰ ساعتش تایم خواب و استراحت و کارشخصی بوده. سهم روح من چند صفحه قرآن با خوندن ترجمه تفسیری بود که هربار به طرز معجزه آسایی مطابق با شرایط همون زمان و به نوعی پیشگویی برای روزهای بعد بود.
ولی قبل‌تر کا من دوره‌ی پزشکی عمومی رو ۷ سال خوندم و شیفتها در حد ۱۰ شیفت ۳۶ساعته بود و بقیه روزها تا ۳ یا ۴ عصر بود ( از ۱۸ تا ۲۵ سالگی) کلاسهای و دوره های دکتر علی غلامی رو توی دانشگاه شهید بهشتی پیدا کردم که پیرامون تبیین اسلام و شبهات روز بود. کاملا موضوع بندی و سطح بندی شده. چند سالی طول کشید. کنارش می‌بایست کتاب‌های شهید مطهری خونده میشد پس خوندم. کلاس ادبیات مورد علاقه خودمم میرفتم. ورزش و تفریحمم داشتم. اینکه وقت نداریم و نمیشه حرف مفته. خستگی و فشردگی کار و درس و خانواده و غربت و خلاصه رنج‌های زندگی برای همه هست.
باید ببینیم چطور شد که نوجونهای ما دنبال پیدا کردن مسیر نرفتن؟ یا کمکشون نکردیم یا برعکس کمک کردیم یا چی؟
یه آدم معمولی و عادی با مشغله صد درصد این راه رو میره.
پاسخ:
سلام مجدد

ساده نیست واقعا... اصلا ساده نیست :( من غریبه نیستم با فضای مدارس... سر کلاس میرم. ارتباط دارم مدام. خیلی ظرافت ها این وسط هست که آدم معمولی با امکانات معمولی میتونه انجام بده ولی وقت میخواد و توان... نیستن خیلی ها! نمیگم مقصرن :( نه واقعا... اونی که گیر معیشتشه چی کنه خب؟! میگم واقعیت های کف صحنه رو باید دید... 

من منظورم افاده بود و نه استفاده. شما توی فضای استفاده صحبت کردید که چه رشدی داشتید و خدا حفظتون کنه. توی مقام افاده و سود رسانی به بقیه، داستان کلی متفاوت میشه... 
مثال بزنم شاید بد نباشه
همین الان من بزرگترهایی رو می بینم که با چهل و خرده ای سال، دنبال بچه سه سال شون راه میفتن و بازی می کنم یه جوری میشم! چرا؟! چون حس می کنم این کار مال اون سن نیست. طبیعتا خودشون بیشتر از من این حس رو دارن. خستگی های مدام از کار با بچه که خانم ها میگن... آقایون گاهی شکایت دارن هم یه نشونه... 
من غریبه نیستم با فضای مدارس خاص. با فضای مدارس دولتی. با فضای بیرون از مدارس. تقریبا یه تجربه ای توی همه داشتم. کوتاه یا بلند. تجربه ی مقام سود رسانی. من نمیتونم از شما خیلی توقعات رو داشته باشم. چرا؟! چون شأنیت شما این نیست که بیفتید دنبال یه بچه! پسر بچه نیاز به تخلیه هیجانی داره. هیجان و انرژیش خالی نشه اصلا تو رو نمی فهمه! یه فوتبال باید بازی کنی تا بتونی بعدش یه کلمه حرف بزنی با این ها مثلا... بچه های ما که ارشد قبول میشن من دیگه نمی تونم بهشون بگم لطفا بیا یه کم با اطفال صغیر باش. شأنیتشون اجازه نمیده. نهایتا همون فضای بسته ی کلاسی. یک ساعت بیان شیک حرف بزنن و شیک برن! امیدوارم برسونم چی میگم! الان با این چیزهایی که نوشتم متهم باید بشم به این که ارزش و شأنیت رو نمی فهمم و انتظار بیجا دارم! نه والا! من می فهمم هر کی چه جایگاهی داره. فقط میگم این بدبختی که اسمش شده نوجوان یا هرچی، فقط یه سری معلومات سر کلاسی نمیخواد! اردو میخواد. واقعا میخواد! کی می بردشون؟! کی میرسه ببره؟! جوون تر هاش که دوران کرونایی ان و اصلا حال اردو رفتن ندارن. بعدشم سن و شور ازدواجه. دخترهای دانشگاه و کیانا جان نماینده کلاس جذابیت های بیشتری داره براشون تا سر و کله زدن با یه طفل صغیری که وسط اردو لج کرده و می گه الان ناهار میخوام و نمیخوام فلان کار رو بکنم و بیست نفر دیگه هم دارن نگاهش می کنن... 
شباهنگ یه جا نوشته بود که میخواستم برای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان اقدام کنن و بقیه معلم ها گفتن بمون سر کلاس و چیه هرکی میاد میخواد بره سریع هیئت علمی بشه؟! بعد میگفت جواب دادم که وقتی میتونم جای دیگه اثر بذارم چرا خودم رو محروم کنم؟! واقعیت رو میگه خب! من نمیتونم ازش انتظار داشته باشم که بیا برو سر کلاس وقتی میتونی هیئت علمی بشی! بعد چی میشه؟! کلاس های تو خالی میشن. بعد؟! هیشکی نیست با نوجوان کار کنه... شما میگید آدم عادی و معمولی! ولی واقعیت کف صحنه اینه که توی روند عادی ما اصلا یه آدم عادی بیاد بره کار کنه سخت و دشواره... تهش میفتیم توی ساز و کارهای دولتی. استخدام بشن یا نشن. دغدغه بمونه یا نمونه. معیشت چی میشه و هزار داستان دیگه

یه بار به یکی از اساتید گفتم، گفت تو هم دنبال اینی که من شب ادراری بچه مردم رو حل کنم :) راست می گفت... شأنیتش این نبود... شأنیت هیچ کس نیست :) همه کار دارن... مسائل مهم تر هست... همیشه و همه جا... 

پایان باز
راهش چیه؟
راه نظر نداشتن؟
چرا هر کار می کنم نمی تونم نظر نداشته باشم؟


جدی می پرسم اگه جواب جدی ندارین صبر کنین شاید فردا به ذهنتون برسه

از خشم من بترسین
پاسخ:
خدا رحمت کنه امام ره رو ... می فرمود نمیدانم! اطلاعی ندارم!
راه امام ره رو می پسندم
نمی دانم و اطلاعی ندارم... 
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۶:۰۶ آفتابگردون ...
برای توضیح تایم کلاسها اینو اضافه کنم که دوروز در هفته از ۴ تا ۸ عصر بود. دور بود تهران شلوغ بود غالبا خسته بودیم ولی میرفتیم چون باید جواب سوالای ذهن داده میشد. هیشکی نمیتونه لنگ درهوای زندگی رو ادامه بده
در پایان حرفام بگم دوباره، ریشه خانواده‌ست اول. همونطور که گفتم قدم اول تقلید و مشاهده بود.‌ما اینو باختیم. بعد تحقیق خود نوجون بود و بعد عتاب و خطاب محارم مثل پدر و همسر و برادر و در نهایت قوانین جامعه. و ما فقط خط آخر رو می‌خواستیم نگه داریم! از مسخره هم مسخره تر بود.
پاسخ:
یه عدد و رقم بریزم وسط شاید بد نباشه
یک سوم دانش آموزان مدرسه ای که ارتباط داشتم تک سرپرست بودن
خانواده کلا روی هواست
نوجوانی که باید عتاب ببینه اصلا بابا ندیده! بابا از دو سالگی ول کرده رفته. 
مادر برای رام کردن طفل گریزپای، گوشی رو ریخته توی دست و بالش... خیلی هنرمند باشه از این کلاس به اون کلاس مشغولش کرده
گوشی بدون محدودیت. پروف پر از عکس های خودکشی و رگ زدن... گوشی پر از عکس های سرهای بریده! خشونت! و چیزهای دیگه ای که حذف کردن که اگه گوشی دست معاون و مدیر افتاد بتونن جواب پس بدن :)
تحقیق چیه؟! تحقیق کجاست؟! برادر و پدر کی ان؟! هنر اینه که به مادر حالی کنی نیاز نیست برای کارهای بچه ات میای مدرسه پسرونه سی قلم آرایش کنی و عشوه بیای تا بتونی دو نمره اضافه کنی! که فردا بچه ات توی مدرسه انگشت نما میشه و میگن مادرش ... :) 
مسئله انقدر درام نیست! الحمدلله همه تک سرپرست ها بد نیستن. خوب و بد داره! همه جا. چه تک سرپرست و چه بی سرپرست و چه خانواده دار. که بی سرپرست داریم تقریبا حافظ قرآنه و مسجده مدام. و برعکس! خانواده داری که ... .
حرفم این بود که هرکدوم از این اطفال، بزرگتر و کوچیکتر، نیازهایی دارن. اساسی و غیر اساسی. واقعا توان ها محدوده. آدم معمولی همینجوری وقت کم میاره. دویدن دنبال معیشت نفس خیلی ها رو گرفته. یه پسر ازدواج کنه باید گوشواره رو بخره دیگه! تو حالا بگو ندارم و بعدا! سخت میشه دیگه... پس باید بدوی. می دوی و کم میاری... اقتصاد فلجت میکنه. اطفال از اون ور رها... 

جمع بین همه فضاها یه هنریه... الحمدلله بعضی ها می تونن :) ولی همه این مدلی نیستن... 
۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۶:۳۴ آفتابگردون ...
شما خیلی بیشتر از من از جریان خانواده خبر دارین و چقدر خوندن این خطوط سخت بود... من فقط میدونستم اوضاع بده
با این اوصاف من فکر میکنم ضروری‌تر بود راجع به تقویت بنیاد خانواده و سالم نگه داشتن خانواده و مبارزه عملی با آفت‌ها پست میذاشتین و بحث میکردیم. والا که اینطوری غیرمستقیم بنیان حجاب هم تقویت شده بود :)
پاسخ:
یه جا شما به اطلاعات من اعتراف کردید و این رو هم باید قاب شده بزنم سر در وب ^_^ حالا اینکه اطلاعات در مورد چی بود و چه محتوایی داشت هم اصلا مهم نیست :/

خانواده دو رکن دارد... یکی ش مادره... به نظرم فرزند هم تکثیر مادره. یعنی خانواده 4 نفره ( یعنی پدر و مادر و دو فرزند) تشکیل شده از پدر و مادر و مااااااادر و مــــــادررر
همون مادری که فعلا سوار موتورش کردن

جواب مهم تر هم اینه که مسئله یه پازله بنظرم! پازلی که مقاومت یه بخش مغفوله اونه... مقاومت در سطوح مختلف. چه اجتماعی و چه فردی. سر اصول اگه بمونیم خیلی اتفاق های خوبی رقم می خوره... 
۲۸ تیر ۰۴ ، ۲۰:۲۹ شاگرد بنّا
سلام و احترام
ترسیدم اگر این پست رو لینک ندم یا تشکر نکنم، تأییدِ موضوعی درست که بسیار درست تبیین شده، به گردنم می‌مونه.
مأجورین ان‌شاءالله.


(ام‌یحیی)
پاسخ:
سلام علیکم

ممنون از لطفتون
محبت کردید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.