گوی

دوست داشتم یک پرونده فقهی را وسط بگذارم و روند به نتیجه رساندن آن را جلوی چشم بیاورم. به نظرم مفید جلوه می کرد. بعدتر به ذهنم رسید که یک مقدار دور آن را هم تزیین کنم و نسبت علوم مختلف با مسئله را ترسیم کنم شاید بد نباشد. در نتیجه این پست با ایده ی حل یک مسئله از نگاه فقه و سایر علوم نوشته می شود. چون احتمال دادم مطلب خیلی طولانی شود، بقیه مطلب را ادامه مطلب می توانید بخوانید! 

پس نوشت: وقتی نگارش این پست به پایین رسید، بنظرم خیلی ناقص از آب درآمد. خیلی ناقص. ولی برای قدم اولیه بد نبود. 

سوال:

مقداری انگور در اختیار داریم. اگر بدانیم خریدار این انگور را می خرد که از آن شراب تهیه کند، آیا می توان به او این انگور را فروخت؟! 

 

پرورش اولیه سوال:

تاکستان های کشور، انگور مناسب شراب را پرورش می دهند. در شرایط تحریم، کشورهای همسایه خریدار این انگورها هستند. کشورهایی که می دانیم مستقیم این انگور را به کارخانه مشروب سازی می برند. آیا می توانیم با آن ها معامله کنیم؟!

 

جایگاه شناسی مسئله:

مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب خود، این مسئله را ذیل نوع دوم از مکاسب محرمه آورده اند. کسب هایی که حرام شده اند چون قصد حرامی از آن اراده شده است. همین قصد حرام خود سه قسم دارد که قسم دوم آن در جایی است که می توان از معامله قصد حرام داشت یا نداشت. و همین هم سه مسئله دارد که یکی از آن ها محل بحث ماست. چرا جایگاه شناسی را مطرح کردم؟! خواستم بگویم مسئله بی در و پیکر مطرح نمی شود. جایگاهی در فقه ما دارد. دسته بندی دارد. که اگر آن دسته بندی مرسوم شود، آن نوع بررسی مسئله مرسوم شود، نظر سایر فقها را ذیل همان مسئله می توان از طریق دسته بندی پیدا کرد. مرحوم شیخ انصاری این مسئله را ذیل کسب های حرامی که به وسیله قصد حرام حرمت پیدا کرده اند مطرح کرده است. 

 

صورت های مسئله:

مسئله دو صورت دارد. صورت اول آن در جایی است که شما انگور را می فروشی، می دانی که خریدار انگور را می خرد که شراب درست کند، تو هم به این قصد می فروشی که برود شراب درست کند. در این فرض مرحوم شیخ می فرمایند که به دو دلیل این بیع تحریم می شود. دلایلش هم بماند. این صورت مسئله خیلی برای ما کاربردی نیست. چون کمتر مسلمانی شاید انقدر صریح دنبال کار حرام برود. می رویم سراغ صورت مسئله ای که شاید کمی بحث برانگیز باشد. صورت دوم مسئله در جایی است که تو خبر داری او می خواهد انگور را به شراب تبدیل کند، آیا بدون قصد هم بیع عنوان حرمت پیدا می کند؟! یعنی می دانی می خواهد برود مشروب درست کند، اما تو با خودت می گویی که به من چه! هر غلطی می خواهد بکند بکند! من کاری ندارم. من فقط انگورم را می فروشم. در این حالت آیا معامله تو عنوان حرمت پیدا می کند یا خیر؟!

 

نمای کلی حل مسئله:

مرحوم شیخ می فرمایند که دو نظر اینجا وجود دارد. عده ای که اکثر فقها را تشکیل بدهند قائل به عدم حرمت هستند و عده ای قائل به حرمت. بعد به بررسی دلایل هر دو گروه می پردازند. یک سوالی که اینجا مطرح می شود این است که مرحوم شیخ چرا نظر اکثریت را مطرح کردند؟! آیا اینکه تعداد بالایی از فقها قائل به عدم حرمت هستند، در حل مسئله تاثیر گذار است؟! جلوتر شاید کمی به آن پرداختیم... 

 

قدم اول: دلیل جواز بیع:

مرحوم شیخ این جا به دسته ای از اخبار که می توان به سند آن ها تقریبا تکیه کرد اشاره می کند. یکی از روایت ها چنین است که ابی کهمس نقل می کند شخصی سوالی در این مسئله پرسید و امام صادق سلام الله علیه در پاسخ فرمودند: «نحن نبیع تمرنا ممن نعلم انه یصنعه خمرا» یعنی ما خرمای خود را به کسی می فروشیم که می دانیم او شراب درست می کند. مرحوم شیخ اینجا دو روایت نقل می کنند برای اثبات جواز و می فرمایند که روایات دیگری هم هست. من اینجا این یک روایت را انتخاب کردم برای نقل که ظاهر سنگینی دارد. حضرت (ع) می فرمایند ما خود چنین کاری می کنیم. 

 

قدم دوم: روایات معارض:

دسته ای از روایات هستند که مخالف روایت های دسته اولند. از بیان روایت خودداری می کنم که به نظرم نیازی نیست. 

 

قدم سوم: جمع بین دو دسته روایت:

ما کمتر مسئله ای داریم که روایت معارض نداشته باشد. اینجا هم طبق معمول روایت معارض وجود دارد. فقیه کسی است که بتواند بین این دو دسته روایت جمع کند. عده ای سمت و سوی رجالی ماجرا را پررنگ می کنند. یعنی دسته ای از روایات را به خاطر سند از حجیت می اندازند. این هم شیوه ای ست بالاخره ولی آن چه که من فهمیده ام این است که کمتر سراغ این مسیر می روند. نه اینکه به آن بی اعتنا باشند! نه. مسئله این است که روایات را به سادگی و با اختلال رجالی کنار نمی گذارند عده ای از فقها و سعی در حل و فصل تعارض دارند. بله اگر در جایی مسلم شد برای فقیهی که روایتی جعلی است که هیچ ولی اگر مسلم نشد، آن چه که من فهمیده ام این است که شاید تکیه ی فقیه به آن سست شود ولی همان اول کار آن را کنار نمی گذارد. این جا هم همینطور. مرحوم شیخ سه نوع جمع مطرح می کند. دو نوع جمع را مردود اعلام می کند به دلایلی و برای یک نوع جمع شاهدانی هم می آورد. شاهدها چیستند؟! یک روایت! و فتوای جماعتی از فقها! باز هم فتوای فقها اینجا پایش باز شد. یعنی شاهد برای تایید یک نوع جمع، فتوای برخی فقها شده است. جمع بین دو روایت چگونه است؟! به این سبک که بگوییم اصل مسئله جواز دارد طبق روایات دسته اول ولی روایات دسته دوم می خواهند بگویند که با اینکه جواز وجود دارد ولی بالاخره کراهتی هم در آن هست. عده ای از فقها هم به این مسئله فتوا داده اند. 

 

سوالی بر اساس نتیجه قدم سوم:

روایتی در دسته اول دیدیم که حضرت (ع) فرمودند ما این کار را انجام می دهیم. اگر قائل به کراهت این مسئله شویم، آیا می توانیم بپذیریم که ائمه علیهم السلام کار مکروهی انجام می دادند؟! 

 

قدم چهارم: آیه قرآن برای تایید جواز:

مرحوم شیخ اینجا چنین مسئله ای را ذکر نمی کنند ولی به نظر می رسد کسی اگر بخواهد به آیه قرآن استناد کند، می تواند. یعنی شاید به عنوان قدم قبل از بررسی روایات این قدم باید طی بشود ولی گفته نشده است. آیه احل الله البیع، همه بیع ها را حلال اعلام کرده است. اگر کسی این مسئله را قبول کند، باید بگوییم روایات در مقام تایید و تفسیر این آیه شریفه هستند و اگر کسی می خواهد آیه را تخصیص بزند، باید دلیل جدیدی بیاورد و الا طبق آیه این نوع معامله جایز است. 

 

قدم پنجم: طرح مسئله اعانه بر اثم:

مرحوم شیخ اینجا به بهانه صورت سوال وارد این مسئله می شوند که اگر کسی بخواهد قائل به تحریم بشود، استدلالش به این سمت می رود که چنین بیعی اعانه بر اثم و کمک بر معصیت است. قرآن کریم هم به صراحت کمک به گناه را حرام اعلام کرده است. و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان. شما همین که می دانی شخص خریدار می خواهد انگور را بخرد و از آن شراب بسازد، نباید به او بفروشی. که آیه شریفه همین را می گوید. این قول اولی است که در مسئله اعانه بر اثم مطرح می شود. یعنی صرف علم به انجام گناه توسط خریدار علت تحریم بیع خواهد بود

 

قدم ششم: طرح اشکال به قول تحریم بیع در صورت علم به انجام حرام:

اشکالی مطرح کرده اند که اعانه و کمک یعنی شما به قصد انجام کار حرام کمک کنی! مثالش در غیر حرام این است که مسجدی ساخته می شود ولی کسی از سیمان فروش تشکر نمی کند! که سیمان فروش برایش فرقی نداشته این سیمان در مسجد استفاده می شود یا میخانه! قصد مهم است. یعنی عنوان اعانه و کمک زمانی محقق خواهد شد که فعل و رفتاری به قصد حصول نتیجه حرام یا واجب انجام شود. پس در فرض سوال که قصدی وجود نداشته ما باید بگوییم بیع هم عنوان حرمت نمی گیرد.

 

قدم هفتم: بیان اقوال مختلف در مورد اعانه بر اثم:

قوال اول آن بود که صرف علم به انجام حرام باعث می شود فعلی عنوان اعانه و کمک بر گناه پیدا کند و حرام بشود. قول دوم آن بود که گفت کمک زمانی محقق می شود که با قصد انجام حرام صورت بگیرد. قول سومی هست که می گوید علاوه بر اینکه باید قصد کمک در انجام حرام باشد، باید حرام هم اتفاق بیفتد. یعنی هم تو به خاطر اینکه او شراب بسازد به او انگور بفروشی و هم او موفق بشود شراب بسازد! در اینجاست که حرمت شکل می گیرد. قول چهارم می گوید قصد کمک باشد یا صدق عرفی کمک! 

 

قدم هشتم: نظر نهایی در مقوله اعانه بر اثم:

مرحوم شیخ بعد از کلی بررسی اقوال و بررسی ادله اینطور نتیجه گیری می کنند که زمانی شخص قصدش حصول حرام است، مثلا قرارداد می بندد که سی درصد انگور حتما شراب بشود که این حرام است و اعانه بر اثم. زمانی نیت کمک به حرام نیست مثل اینکه تاجری دوست ندارد کمک کند به راهزن و می خواهد تجارتش را بکند و تدابیر لازم را هم می بیند ولی راهزن او را که می بیند می گوید آخ جون و سریع به او حمله می کند! این هم حرام نیست. سه حالت دیگر باقی می ماند! که چون زیادی احتیاج به توضیح دارد از آن صرف نظر می کنم و فقط عنوانش را می گویم. یک حالت است که فروشنده قصد دستیابی خریدار به مقدمه حرام را دارد و نه خود حرام را! اگر در این حالت خریدار مستقیما در حین خرید قصد حرام ندارد که حرام نیست این بیع. حالت چهارم این است که خریدار حین خرید قصد شراب سازی هم دارد. اگر اینجا خریدار به اون نفروشد کس دیگری به او انگور نمی فروشد که کار حرام انجام دهد! خب اینجا بیع حرمت پیدا می کند. و حالت پنجم این است که اگر به او انگور نفروشد، دیگری می فروشد که در این حالت بیع حرمت پیدا نمی کند. پس از پنج حالت مفروض، دو حالت حرمت پیدا کرد و سه حالت جواز

 

قدم نهم: بررسی حرمت تکلیفی و وضعی:

سوال این است که اگر این بیع، عنوان کمک به حرام پیدا کرد که در دو حالت از پنج حالت پیدا می کرد، آیا با تحریم بیع، بیع هم فاسد و باطل خواهد بود؟! توضیح هم این که گاهی کاری حرام است ولی معامله درست است. مثل اینکه تو بزنی توی گوش فروشنده و صورتش سرخ شود! ولی کسی معامله را باطل نمی داند و می گوید توی گوش فروشنده زدن ربطی به معامله ندارد. مرحوم شیخ هم در اینجا می فرمایند که کار حرامی مرتکب شده ولی معامله صحیح است! چرا که علت تحریم بیع، چیزی خارج از ذات بیع یعنی کمک به گناه بوده است و این ربطی به ارکان بیع ندارد و لذا بیع صحیح است. در مقابل عده ای روایتی را مطرح کرده اند و می خواهند از آن این استفاده را بکنند که بیع هم باطل است که مرحوم شیخ با آن مخالفت می کنند. 

 

قدم دهم: جمع بندی اولیه:

اگر می خواستم مفصل تر بنویسم، به نظرم خیلی دیگر کسی مشتاق به خواندن نمی شد. برای همین مجبور شدم به تیترها اکتفا کنم. مرحوم شیخ تا اینجا چند قدم را پیش آمدند. صورت مسئله را در یک دسته بندی قرار دادند. دلیل جواز چنین بیعی را مطرح کردند. بعد ضمن طرح ادله منع از چنین بیعی، مسئله اعانه بر اثم را مفصل بررسی کردند با ادله ( که من ادله را نگفتم و اگر گفتم باز نکردم!) و نتیجه گرفتند که در دو صورت از پنج صورت، عنوان اعانه بر اثم بر چنین معامله ای صدق می کند و معامله حرام است اما باطل نیست

 

قدم یازدهم: فقه فردی و فقه حکومتی:

نظر نهایی شیخ تمام. از اینجا به بعد را از خودم دارم می نویسم. ما فهمیدیم اگر فروشنده انحصاری انگور به شخص شراب ساز باشیم، کار حرامی کرده ایم البته که معامله صحیح است! یعنی آن دنیا چوب می خوریم ولی پولی که به دست می آوریم عنوان حرام پیدا نمی کند. اینی که گفتیم البته در حیطه وظیفه فردی است. سوال اینجاست که حکومت چه نسبتی با این مسئله دارد؟! یعنی می داند آقای ایکس این انگور را می خرد که ببرد توی یکی از کشورهای همسایه به شراب تبدیل کند و آقای ایگرگ فروشنده انگور است به او و کس دیگری جز او چنین انگور مرغوبی برای شراب ندارد! آیا می تواند جلوگیری کند؟! سوال جدی تر این است که آیا باید جلوگیری کند؟! پاسخ به این سوال، قدم مهمی در حل خیلی از مسائل اجتماعی ماست. (عنوان فقه فردی و حکومتی را با تسامح آوردم!)

 

قدم دوازدهم: مقدمه ای بر حق فقه برای اداره اجتماع:

سوال را می توانستیم از منظر اقتصادی بررسی کنیم. یک اقتصاد دان وقتی به مسئله ای این چنین بر می خورد محاسبه سود و زیان می کند. اینکه اگر ما انگور را به فلان کشور بفروشیم انقدر دلار درآمد پیدا می کنیم. تبعات اجتماعی مسئله را بررسی می کند؟! کاری خیلی به این مسائل ندارد. فقط درآمد داشته باشیم. تبعات اجتماعی کار جامعه شناس است. جامعه شناس وارد مسئله می شود. بررسی تاثیر فروش انگور به کشور همسایه و واردات شراب قاچاق به کشور و تاثیر آن بر سلامت روان جامعه. خب؟! ته ماجرا؟! چه کار کنیم الان؟! اگر جامعه شناس گفت ورودی های کشور را ببندیم تا قاچاق صورت نگیرد چه؟! کمی روانشناسی اجتماعی هم بریزیم داخل مسئله! کارگری که انگور را کشت می کند و می داند این انگور برای شراب استفاده خواهد شد، چه حسی در بلند مدت پیدا می کند؟! آیا احساسات او مهم خواهد بود؟! بقیه علوم را هم می توانیم به طریقی در حل مسئله دخیل کنیم. هر کدام ساز و کار خود را دارند. روش و منش خود را برای جمع بندی. و البته هر کدام حیطه خاص خود را. اقتصاد یک فضا دارد برای خود. تا جایی توانمندی نظر دادن دارد. بیش از آن نه. همینطور روانشناسی. همینطور جامعه شناسی. همینطور فلسفه! چه کسی می خواهد جمع بندی کند؟! کدام عقلی است که همه را در خود داشته باشد و چیزی از دستش در نرود؟! 

 

قدم سیزدهم: فقه، آیین اداره جامعه

آن چه من از اسلام می فهمم، خط کشی های فقه برای باید ها و نباید هاست و پشتیبانی فکری به وسیله علم کلام و فلسفه و ارتقای جامعه به وسیله اخلاق است. علوم دیگر واقعا به تنهایی ناتوان از اداره جامعه هستند. در کنار یک دیگر هم نیاز به قوه عاقله ای دارند که تفوق بر همه این ها داشته باشد و بتواند جمع بندی کند. 

 

قدم چهاردهم:

شاید روزی برگشتم و این پست را تکمیل کردم. پستی که در آن دوست داشتم قدم به قدم زوایای مختلف بحث را باز کنم. بگویم چرا از روایت شروع شد و سراغ آیه نرفتند؟! بگویم عقل چه جایگاهی دارد این وسط؟! بگویم نسبت علوم با فقه چیست؟! بگویم نقش پشتیبانی کلام و فلسفه از این فقه چیست؟! ولی فعلا در همین حد هم برای قدم اولیه بنظرم بد نیست...  

نظرات  (۷)

۱۴ مرداد ۰۴ ، ۰۰:۳۰ نـــرگــــس ⠀
خیلی چسبید.

+ در قدم هشتم، حالت پنجم، برام جالب بود که بیع حرام نیست. در حالی که از نظر من کار همچنان غیر اخلاقی است!
پاسخ:
سلام
خوندید واقعا؟! :( من یه بار خوندمش و دیدم چقدر بی استدلال شده :(
لطف کردید خوندید

سر همه این ها باید بحث بشه
فقه میگه حرام نیست
شما میگید اخلاقی درست نیست
این یعنی چی دقیقا؟! یه ارتکازی دارید بالاخره... از یه جایی دارید میگید! خب چقدر این حرفتون رو میشه مستند کرد به شرع؟! بعد مستند کردیم، این یعنی چی که حلاله ولی انجام نده بهتره... یعنی کراهت؟! یعنی چی؟! یه عنوان مدید نیاز داره؟! دسته بندی احکام خمسه رو باید به هم بزنیم؟! توصیه عمومی به جامعه چی باید باشه؟! اخلاقی یا فقهی یای چی؟!


اینا فروعات این بحثه که خب...
۱۴ مرداد ۰۴ ، ۰۳:۰۸ نـــرگــــس ⠀
ارتکاز من اینه...
مثلا یه خانمی، میاد وارد رشته تکواندو میشه و تا سطح مسابقات بین المللی بالا میاد. بهش میگن عضو تیم ملی هستی و با حجاب فلان جور باید تو مسابقات شرکت کنی.
طبق فتوای مرجع تقلید ایشون اون حد از حجاب کافی نیست.
بعد استدلال کنه که: اگر من نرم؛ یکی دیگه میره با اون حجاب و مدال میاره!
خب این چه استدلالیه؟!

حالا بگذریم که من خیلی به فقه علاقه نداشتم و از من فقیه در نمیاد هرگزززز. ولی خب سواله دیگه.
من میگم لااقل محل احتیاط جدی هست. نه اینکه حرمت نداشته باشه کلا و جایز باشه.
پاسخ:
سلام مجدد

احکام، تابع عناوین هستند. حکم هایی که صادر میشه، به خاطر عنوان هاییه که پیدا می کنند. دو دیقه قبل از عقد شما دست همسرتون رو لمس می کنید بهش می گن تماس با نامحرم و عنوان حرام پیدا می کنه و دو دیقه بعد از عقد دست همسرتون رو لمس می کنید و بهش میگن محبت و حرمت برداشته میشه. 
حالا این فرضی هم که من مطرح کردم با فرضی که شما مطرح کردید متفاوته. یعنی بحث سر این نبود که خودش شخص میخواد انگور بخره شراب درست کنه که بحث سر این بود که فروشنده ای می خواد به کسی که شراب درست می کنه انگور بفروشه. یعنی خودش مستقیما شراب رو درست نمیکنه. فقط میدونه که این شخص، شراب سازه و انگور رو می بره برای شراب. در همین حد. یعنی عاملیت نداره این شخص و کمک کاره.
فرض شما در جایی مطرح میشه که خود شخص مرتکب حرام بشه. 
در فرض شما هم احتیاط اصلا مطرح نیست! حرامه. کشف حجاب عنوانیه که برای تک به تک افراد صدق می کنه و ربطی به بقیه نداره! من یه وظیفه دارم و شما هم یه وظیفه و بقیه هم یه وظیفه. 

فقیه کار عقلی فلسفی نمی کنه. دقت های اون مدلی به خرج نمیده. کارش واقعا کار عرفیه. ولی عرف دقیق! یعنی همین الان به هرکی توضیح بدیم که عامل و کمک کار عامل با هم احکامشون متفاوته، عرف همراهی میکنه ولی توی نگاه اول همون حرفیه که شما زدید که خلط میشه بین کمک کار و عامل و میگه خب حکم حجاب هم مثل حکم انگور فروختن توی حالت پنجمه پس من مجازم انجام بدم... 
1. این که برخی علما می گویند فروش انگور به کسی که می دانیم خمر درست می کند حرام است بخاطر اعانه از اثم و عدوان، اشکالی بر آن وارد است و آن این که:
اعانه در جایی مطرح است که قصد فروشنده این باشد که مشتری قصد خمر درست کردن داشته باشد.

یعنی اینجا قصد و نیت مهم هست. که منطقی و عقلانی است.
و آیت الله خویی هم نظرشان بر این است که در اعانه قصد نخوابیده.

2. در مورد روایتی که گفتید، کاش نصّ روایت را هم می آوردید. چون به ترجمه ها نمیشه اکتفا کرد.
و اما عمل معصوم، با عمل غیر معصوم که یکی نیست.

3. این احکام و حتی روایات که مال چندین قرن پیش هستند که کثرت موضوع و مصادیق احکام فقهی نبود، شاید راحت تر می شد فتوا صادر کرد ولی الآن در این زمانه که کثرت موضوع هست باید گسترده تر نگاه کرد

4. فقه ما متأسفانه پویا نیست.
نمی دانم چقدر سید کمال حیدری رو می شناسید؟
ایشون انقلاباتی در فقه ایجاد کردند.

5. این که کسی انگور می کارد، اصلا شغلش این هست، موقع فروش انگور اصلا آیا لازم هست که تحقیق و تفحص کند که فروشنده انگور را برای چه می خواهد؟

6. آیا در حد کلان و فروش کلان ( در حد حکومتی مثلاً ) آیا اصلا امکان پذیر هست که تا بدین حد علم و آگاهی بطلبد نسبت به اینکه خریدار به چه منظور دارد انگور می خرد؟

7. حتی در حد غیر کلان و شخصی هم.
مثلا فرض کنید کشاورزی یک باغ انگور دارد، خریدار مراجعه می کند برای خرید. خب، کشاورز چه شناختی از این شخص دارد؟ اصلا چکار دارد به اینکه این شخص کیست و چکاره است که مثلاً معلوم شود طرف می خواهد انگور را ببرد و شرابش کند؟

8. در حد کلان هم، مثلا حکومت انگور صادر می کند به کشور فلان. خب. فرض کنیم کشور فلان معروف است به اینکه خمرساز است و خمر فروش. بله اینجا بواسطه آن معروفیت درست نیست که این معامله اتفاق بیفتد.
ولی اگر این معروفیت نیست. صرفا در حدی مثلاً ممکن است که آن کشور اقدام به ساخت شراب کند. خب این معامله را که حرام نمی کند. اصلا منطقی نیست.

9. به نظر شما اینکه مثلا فروشنده اهل خیر و تقوا باشد، هنگام فروش قصد و نیت خیر کند. آیا تأثیر مثبت در آن بیع ایجاد می کند یا خیر؟

الحسنات یذهبن السیئات

یا اینکه فراتر برویم.
کسی که تاکستانی دارد و انگور می کارد، از همان ابتدا موارد خیر و احسان را مراعات کند. به نیت خیر قدم بردارد. با ایمان و تقوا کار کند. امکان ندارد که آن انگور نصیب حرام شود.
الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات
پاسخ:
سلام

1. یکی از نظرات همین بود که شما می فرمایید. مرحوم شیخ چهار قول رو مطرح میکنه که در نهایت نظر خودش رو بگه... در کل هم البته با این نظر موافقه ولی باز یه کم جزئی تر وارد میشه

2. چون وارد نص و ظاهر می شد و تقدیم نص به ظاهر و داستان های این مدلی، فقط اشاره کردم. 
در مورد عمل غیر معصوم هم بحث فقها این نیست که عمل مثلا شیخ طوسی رو حجیت بدن مستقلا که در واقع فتوای فقها رو کاشف از قول معصوم ع می بینن... طریقیت داره نه اینکه استقلالی خودش حجیت بخش باشه. 

3. اگه منظورتون صورت مسئله است که اون قسمت دسته بندی رو مطرح کردم که بگم شیخ تا جایی که شده حالت های مختلف رو بررسی کرده... اگه منظورتون نوع تعامل با روایاتِ چند قرن پیشه که باید بگم فقیه دنبال ملاک و مناط می گرده. ملاک و مناط هرجا جاری باشه همون حکم هم جاری میشه. ملاکی اگه احراز بشه که مربوط به زمان خاصی بوده و ملاک بالاتری براش هست، خب فقیه به ملاک بالاتر مراجعه می کنه...

4. اگه منظور از فقه پویا عنوان خاصیه که بعضی ها در مقابل فقه سنتی و فقه گویا(!) استفاده می کنن و عنصر زمان و مکان رو خارج از دایره فقه سنتی پررنگ می کنن، خب من خیلی باهاش موافق نیستم. اگه منظور اهمیت به عنصر زمان و مکانه، بله اصلش رو موافقم. همون حرکت در مسیر فقه جواهری. 
سید کمال حیدری رو هم در حد مذمتی که اساتید نسبت به برخی حرف هاش توی کلاس ها داشتن می شناسم. خیلی جلوتر نه. 

5. بحث تحقیق و تفحص یه بحث دیگه است. بحث اینجاست که طرف خبر داره! همسایه اش اومده ازش خرید و این هم میدونه که این آدم انگور رو می بره که مشروب بسازه. 

6. همون حرف مورد پنج به علاوه اینکه توی بحث تعامل حکومت با حکومت و کارهای کلان که به نظرم خیلی این مسئله واضح تره! یعنی شما داری با کارخونه شراب سازی معامله می کنی! شما داری با یه شرکتی معامله می کنی که آب انگور طبیعی می گیره! سرکه درست میکنه. خب این ها واضحه... اصلا تحقیق و تفحص هم نیست دیگه! عنوان شرکت خودش برای انسان علم درست می کنه

7. همون مورد پنج. بحث تحقیق و تفحص مطرح نبود. این خودش یه مسئله ایه که باید بررسی بشه آیا همچین چیزی لازمه یا نه؟! 

8. فرض دوم شما اصلا علم نیست... یعنی ما نمیدونم کلا انگور کجا مصرف میشه و این از صورت مسئله خارجه

9. الخبیثات للخبیثین رو با موارد متعددی که زن و مرد پاک هستند و همسرشون ناپاک چطور توجیه می کنید؟! کار به انگور ندارم، بحثم سر موارد واقعی خیانت های زن و مرد به همدیگه است. که یه طرف پاکه ولی طرف مقابل واقعا داره خیانت می کنه... اگه این واقعیت خارجی رو قبول کنیم، سوال پیش میاد که این آیه شریفه حکم تکوینی رو داره بیان می کنه یا تشریعی؟! اگه تکوینی باشه که بنظرم نظر شما هم همین بود انگار و ظاهر آیه هم یه مقدار با شما همراهه، پس موارد متعدد خیانت رو چطور توجیه می کنید؟! 


من که مسلط به فقه نیستم ولی یادمه پارسال همین موقع ها بود، رفته بودم میدان مرکزی میوه و تره بار، یه غرفه داری داشت انگورسیاه میفروخت، دیدم چهره آرومی داره و شاید بشه بهش نکته ای گفت

رفتم جلو بهش گفتم چرا وقتی میدونی مشتریات برای مشروب انگور میخرن انگور میاری! خب گوجه بیار...
با لحن آرومی گفت من انگور میفروشم از کجا بدونم طرف میخواد اینو شراب کنه، گفتم باشه قبول، ولی چرا داری کنارش دیگه دبه میفروشی!!
اونی که انگور میفروشی بهش، آبشو میگیری و دبه ازت میخره قطعا برای بارگذاشتن شرابه...
سکوت کرد، آدم سالمی به نظر میومد ...

خدا کنه دیگه نه انگور بخره نه بفروشه و لااقل دیگه ابشو نگیره و دبه نفروشه!
پاسخ:
سلام

اینکه گفتید بهش خیلی خوب بوده واقعا... خدا خیرتون بده

اگه یه مقدار دقیق تر بهش نگاه کنیم اون آدم اگه فروش دبه رو بذاره کنار، حلیت کارش مسجل میشه. البته اگه تنها فروشنده انگور نباشه! که معمولا نیستن دیگه... یعنی میدون میوه و تره بار انگور این مدلی کم نیست... اگه انگور مخصوصیه که فقط کاربردش شرابه که خب اون هم مشکل داره... 

سخته واقعا... روی تار مو حرکت کردنه... یه ذره این ور و اون ور کار رو حروم میکنه


پ.ن:
من یادم رفت بگم! این نظر فقهی شیخ انصاریه توی کتاب فقهیه ش. فتوا نیست! ممکنه فتوا به دلایل مختلف چیز دیگه ای بشه. ضمن اینکه ما مقلد شیخ نیستیم! هرکی مرجع خودش... من فقط قصدم این بود که بگم روند فقهی چه شکلیه... یه ذره بگم! خیلی هم البته نشد
4.منظور از فقه پویا توجه به عنصر زمان و مکان هست. توجه به اقتضائات زمانه و شرایط افراد آن زمانه.

5. خب درصورتی که فرد خبر داره و علم و یقین داره که کسی که مشتری او هست قصد استفاده سوء از کالا داره، این که مشخصه دارای اشکال هست و نباید به اون فرد بفروشه. این که دیگه اینهمه بحث و استدلال نمی خواد.

در مورد بند 9 هم مربوط میشه به مقوله های تفسیری.

منتها یه خاطره ای به ذهنم اومد از حضرت علامه حسن زاده آملی.
می گفتند قدیما توی روستایی که بودند دو نفر شیر می فروختند ( من قبلا این رو توی یکی از پستهای وبلاگم هم آورده بودم) یکی از این شیر فروشها آدم خالص و مخلصی بود و حلال و حرام حالیش می شد. اما اون یکی نه. آب توی شیر قاطی می کرد.
وقتی این دو تا شیرفروش به روستا می آمدند شیر بفروشن، اونی که شیرش خالص بود، فروش نداشت. شیرش می موند تا شب. ولی اونی که شیر رو قاطی می کرد با آب، همینکه شیر می آورد ملت هجوم میاوردند و شیر می خریدن ازش.
اون شیر فروش مخلص رفت پیش عالم شهر ( که احتمال زیاد خود علامه بودند ) میگه جریان چیه که من که شیر خالص میارم کسی نمی خره ولی اونی که شیر ناخالص می فروشه کل شیرش فروش میره؟
اون عالم میگن: شما حلال و حرام سرت میشه باید رزق حلال نصیبت بشه. کو رزق حلال؟ خدا کسی رو می فرسته برات که رزقش حلال باشه. ولی اونی که حلال و حرام سرش نمیشه افرادی میان ازش خرید می کنند که رزقشون حلال نیست.
این برام قابل تأمل بود.


در ضمن در جواب نرگس خانم گفتید که فقیه کار عقلی فلسفی نمی کنه!
ببخشید فقه که خارج از عقل و منطق و فلسفه نیست.
فقیهی که مسلط به مبانی منطق ( علم میزان) و فلسفه نباشه که نمی تونه فقیه پویا و معقول و عاقل باشه که.
پاسخ:
5. اون روایت داخل متن رو آوردم که بگم مسئله اینجوری نیست که با بداهت حل بشه بره... حضرت (ع) توی اون روایت می فرمایند که ما خودمون این کار رو انجام میدیم و بعد شما میفرمایید که مشخصه اشکال هست و نباید بفروشه. ضمن اینکه روایت هم نبود سوال پیش میومد که من مستقیما کار حرام انجام نمیدم که! چه ایرادی داره بفروشم؟! سواله واقعا... 

9. بخشی از اون رو میشه به تفسیر مربوط کرد و ایرادی نداره. ولی برداشت فقهی و تشریعی اگه از مطلب داشته باشیم، کاملا فقهی میشه... . 

خاطره جالبی بود :)

اینکه گفتم کار عقلی فلسفی با دقت گفتم. توی فضای اصطلاحی، کار عقلی یعنی ایجاد یقین بمعنی الاخص. یقین پیدا کنیم که این هست و جز این نیست. کار عقلایی (با تسامح عرفی) یعنی صد نمیشه ولی عقلا بهش اعتنا می کنن و انجام میدن. شما از خیابون میخواید رد بشید، یقین ندارید که وسط راه پاتون به اون یکی پاتون گیر نمی کنه! یقین دارید؟! امضا میدید؟! نمیشه که. هیچ کس یقین نداره همون حین عبور از خیابون هواپیما سرش سقوط نمی کنه! ولی درصد احتمالش انقدر ضعیفه که بهش اعتنا نمیکنه. این کار عقلی صد در صدی نیست ولی عقلاییه. این یه مقدمه.
مقدمه دوم اینکه منطق اعم از کارهای عقلایی، عقلی و ... است. وقتی آخر منطق صناعات خمس مطرح میشه، خطابه و شعر و جدل و ...، این ها کار عقلی نیستن! عقلی صد در صدی نیستن. چون از موادی استفاده می کنن که اون مواد یقین بمعنی الاخصی نیستند. شعر که کلا یه وادی دیگه است. اما همه این ها تحت ضوابط منطق عمل می کنن. پس منطق ورای از کار عقلیه. کار عقلی رو سامان دهی می کنه و ضابطه مند.
در مورد فلسفه هم فقیه کار عقلی فلسفی نمی کنه یعنی باید بدونه کار عقلی چیه که انجام نده! یه مثال معروفی هست برای این مسئله و اون هم طهارت با احجار ثلاثه. هیچ کس یقین بمنی الاخص پیدا نمی کنه که سنگ همه چیز رو تطهیر کرده، اما شرع میگه بسه و به همین اکتفا کن. فقیه باید بدونه کار عقلی چیه و انجام نده! منتهی این انجام ندادن و تفکیک بین تکوین و تشریع، تفکیک بین اعتباریات و ... رو نباید به حساب کار فلسفی گذاشت. 
مضاف بر این ها فقیه از ادبیات و هزار و یک علم دیگه هم استفاده می کنه. نمی گیم اون کارها رو انجام میده! هر علمی ضابطه خاص خودش رو داره. تسلط به یک علم یا خارج و داخل بودن یک علم در علم دیگه، به معنای خروج از ضوابط علم نیست. واقعا فقیه داره کار فقهی می کنه و نه کار عقلی فلسفی. قید عقلی فلسفی رو هم سعی کردم توضیح بدم که با کار عقلایی متفاوته و با دقت گفتم عقلی فلسفی انجام نمیشه. 
من به فقه علاقه دارم و خوشم اومد از این پست. البته با اینکه از قبل می‌دونستم که اکثرا معامله رو حلال می‌دونن، ولی فک نمی‌کردم آخرش شیخ انصاری هم به حلیتش برسه. یعنی از بین سه حالت اصلی یا آخری فقط یکیو حرام کرد که فکر می‌کردم همه‌شو بگه حرام.
پاسخ:
سلام

جالب بود! یعنی استقبالی که از این پست شد برام واقعا عجیب بود... اولا فکر نمی کردم کسی بخونه! ثانیا فکر نمی کردم نظر بدن :/ علاقه شما به فقه هم شگفتانه سوم :)

یکی از معضلات من اینه که من این مطلب رو درس گرفتم، خوندم، مباحثه کردم، تحقیق کردم، دوباره خوندم، چندین و چندبار مرتبش کردم، تقریر کردم، امتحان دادم، تهش یادم نبود حکمش چیه! بعد شما گفتید می دونستید اصلا من همینجوری میخوام سرم رو بکوبم به دیوار -_- چرا من این چیزها یادم نمیمونه :( 

بخش معاملات فقه از این جهت که تحلیل های عقلایی داره، قابلیت توضیح بیشتری داره برای مردم از جهاتی. یعنی نماز چرا باید تا کمر خم بشی رو حالا هی توضیح بده! اگه روایت نباشه که توضیح داده باشه واقعا سخت میشه توضیحش داد! اما بخش معاملات یه مقدار از این جهت کار راحت تری داره. تحلیل ها رو می ریزی کف دست مخاطب و میگی خودت انصاف بده که چی باید بگیم؟! مثلا همین اواخر بود فکر کنم که سر ماجرای رمز ارز یکی از مراجع گفتن نرید سمتش آقا! یه عده داد و بیداد راه انداختن که باز همه چی حرام شد!!! در صورتی که حکم رو نگاه می کردی نوشته بود اگر این شروط رو داشت مشکلی نداره. شرط ها چی بود؟! مثلا یکیش این بود که رمز ارز به پشتوانه حکومت ها باشه. خب این تحلیلش ساده است! پول بی پشتوانه یعنی کاغذ باطله. کاغذی هم که توی رمز ارز نیست حداقل بگی کاغذ رو آتیش بزنم گرم بشم!!! این میشه که ملت میرن سرمایه گذاری می کنن، خیلی ساده سرمایه زندگیشون یه شبه به صفر تبدیل میشه!!! خب معامله ای که یه طرفش هیچی نیست! هیچیِ خالی! چرا باید پاش بری؟! معلومه که نباید بری سمتش! این ها تحلیل های ساده ایه که میشه برای اون فتوا گفت... چون مسئله عقلاییه... 
چی شد این رو گفتم؟! به خاطر اون بخش که فرمودید فکر نمی کردید به حلیتش برسه... که فقهای ما دربند دلیلن... دلیل ها رو گاهی میشه برای همه توضیح داد مثل بخش های عقلایی ترِ فقه... گاهی توی جامعه اینجور جا افتاده که حالا اینا امروز حرام کردن و فردا حلال می کنن! :/ یکی از آقایون می گفت اومدن نشستن توی دفتر و گفتن این مسئله چطوره؟! گفتم نمیشه کاریش کرد و حرامه. زنه زد به مرده و گفت پاشو بریم چند وقت دیگه حلالش می کنن :))) خونه خاله است انگار که دلش رحم بیاد و حلال کنه یا حرام کنه :))) 
۱۴ مرداد ۰۴ ، ۲۱:۱۴ ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
سلام
این تقسیم‌بندی نشون می‌ده که دیدگاه فقهی در این موارد، بسیار واقع‌بینانه و به دور از افراط و تفریطه و سعی می‌کنه بین لزوم حفظ احکام شرعی و تسهیل معاملات روزمره توازن برقرار کنن.
ممنون که این مطلب رو به اشتراک گذاشتین


پاسخ:
سلام

فکر کنم جوابی که به تسنیم خانم دادم بیشتر به کامنت شما می خورد :) یعنی اون بحث تعدیل و تسهیل که فرمودید... همه اون حرفها رو دوباره همینجا هم باید تکرار کنم :)
لطف کردید که مطالعه کردید... ممنونم از محبتتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.