گوی

سلام

1401 خیلی ها گذاشتند و رفتند. فحش دادند. مزدور خواندند. نصیحت کردند که نظام ماندنی نیست و رها کنید. و همان ها دنبال کسری بسیج بودند و در سپاه خدمت کردند. و هنوز هم این جماعت فحش می دهند. 

بعد امروز یکی از بچه ها که 1401 شعار نویسی می کرد آمد پایگاه را تمیز کند. چند وقتی هم هست مسجدی شده. 

نمی دانم عاقبت بالایی ها چه می شود و نمی دانم عاقبت پایینی چه. یاد گرفته ام به امروز و دیروز و فردای کسی نگاه نکنم و دنبال نتیجه به معنای مرسومش نباشم ولی می دانم دنیا سیبی است که پرتاب شده به بالا و هزار و چرخ می خورد تا به پایین برگردد. همینی که امروز دوستت بود فردا دشمنت می شود و برعکس. 

و یا تو خودت... امروز خوبی و فردا آشغال. و برعکس. نیستی؟! هزار بار تجربه نکرده ای؟! فاز عمار برداشته ای در شبی و فردایش ابن ملجم تعظیمت کرده بابت خباثتت... 

به چی باید دل بست این وسط؟! به چی باید تکیه کرد؟! که «تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست/ راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش»...

خداحافظ

نظرات  (۳)

اگه برداشت کلیشه ای نکنین
به عشق اگه در بساط آدم به هم رسید
و گرنه به غم عشق
میشه اتکا ندارد
پاسخ:
سلام

اگه بگم متوجه نشدم زشته؟!
۲۰ مهر ۰۴ ، ۰۰:۵۹ °•ســــائِلُ الزَّهـرا•°
سلام
چقدر تلخ بود:(
تجربه ش کردم..
انسان‌ها در هر لحظه در معرض انتخاب‌اند، و دیروزِ خوب ضامنِ فردای خوب نیست. (من) امروز، صرفاً یک پدیده‌ی موقته که فردا می‌تونه بدل به ضد خود بشه.
وظیفه‌ی ما فقط اینه که در لحظه‌ی اکنون، صادق‌ترین نسخه‌ی خودمون باشیم ، و سپس نتیجه و قضاوت رو به همان ثابتی که به اون توکل کردیم، واگذار کنیم.
کسی که به پایگاه می‌ره چون انتظار داره پاداش بگیره ، یا به خیابان مییاد چون می‌ترسه از قافله عقب بمونه.محکوم به تغییره!
باید دررفتارمون وانجام کارهامون انگیزه‌ی خالص و بی‌آلایش داشته باشیم.وحدتِ درونی بین اعتقاد و رفتار باعث میشه که سخت تغییر کنیم.
بودند اطراف من افرادی که انقلابی دوآتیشه بودن، نماز شب میخوندن و قران ختم میکردن.کل ایام فاطمیه مشکی به تن بودند.وعکس آقا و سردار عزیز همیشه روی دیوارشون بود...الان باید دیدشون...افسوس
برای من پست های ضد انقلابی و‌تخریب حضرت اقا و عشق به پهلوی میفرستن که شاید به خیال خودشون من هم مثل خودشون بشم.(از اونجایی که از آینده بی اطلاعم و به قول شما تا اون سیب بیاد زمین هزارتا چرخ میخوره ، نمیتونم قطعی بگم...ولی کاش همینطوری بمونم:(
نکنه مثل شمر در رکاب امام علی ع جانباز بشیم ودرمقابل امام حسین ع قاتل!(زبانم لال)
یامثل عمر سعد...

واقعا به چی باید دل بست این وسط؟!!
دعای روز وشبم همینه که خدایا عاقبتمون روختم بخیر کن..
الانمون مهم نیست ،آخرمون رو طوری بچین که خودت راضی باشی.
پاسخ:
سلام

تلخ و شیرین... 

هیچی ندارم بگم... هیچی... استرسها و فکرهای من هم همین هاست که می فرمایید... یکی میره و یکی میمونه... زندگی خیلی بالا و پایین داره و خدا خودش ما رو عاقبت به خیر کنه...

یا ذوق مرگ وصل یا دق مرگ هجران
ما مرگمان حتمی است، میل تو کدام است؟!
ببخشید گوشی رو از دستم کشید این آتیش پاره

مخلص کلام اینکه
عشقت رسد به فریاد
ار خود به سان حافظ....
پاسخ:
خدا حفظش کنه :)

بله بله... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.